فراز دوم : نقش توجه به بلا و ميثاق صديقه طاهره سلام الله علیها در درك ولايت ايشان و تصديق آن وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ و ما پيش خود چنين عقيده داريم که دوستان توييم و باور داريم. در اين فراز، انساني كه به بلاء و وفاي ايشان توجه كرده به دو امر عظيم مي رسد: اوّل «انّا لك اولياء»؛ يعني درك ولايت ايشان دوم، «انا لك مصدّقون». در واقع، درک ولايت و تصديق ايشان از مدخل توجه به بلا و ميثاق آنها امكان پذير است. اگر انسان از مدخل بلاي اولياي خدا وارد شد، آن گاه است كه مي تواند پاي ولايتشان بايستد و آنها را تصديق كند و گرنه تصديق كردن ايشان كار سهل و آساني نخواهد بود! جريان صديقه طاهره (س) باعث شد که عده اي از تولّي و تصديق حضرت دست بردارند. به نظر مي رسد كه شيطان در بسياري از موارد با شبهه ها و وسوسه هاي سنگين، كار تصديق را بسيار دشوار مي سازد و اگر انسان متوجه به بلاي اوليا نباشد نمي تواند به تصديق برسد. اين افراد كه هزاران حديث در فضيلتشان جعل شده، حضرت به تنهايي در برابرشان ايستاده و آنها را غاصب مي نامد، و مسلّم است که آن صحابه اي كه بلاي ولي خدا را درك نكردند نمی توانستند به تصديق صديقه طاهره (س) برسند. توجه به بلاي اولياي خداست كه شبهات را بر مي دارد. در جريان بردن اميرالمؤمنين (ع) با دستان بسته به سمت مسجد نقل كرده اند كه در بين راه فردي يهودي حضرت را با آن حال ديد و شهادتين گفت! وقتي علّت امر را از او جويا شدند گفت: قدرت و شجاعت اميرالمؤمنين (ع) را در خيبر ديده بودم، حال كه اين چنين شخصيتي را دست بسته ديدم يقين كردم كه شمشير زدن او و صبر و شكيبايي اش هر دو براي رضاي خداست و گرنه آن كس كه باب خيبر را آن گونه از جاي درآورد اگر همه كارهايش «لله» نبود امروز هرگز نمی توانستند او را دست بسته ببرند! 👈درك اين بلاست كه انسان را به تصديق مي رساند. در قضية عاشورا بسيار از بزرگان مانند «ابن عباس» زمين گير شدند و مثلاً سيدالشهداء (ع) را نصيحت مي كردند كه خانواده خود را با خودش نبرد. اين افراد قطعاً چون بلاي حضرت را درك نكرده اند به تصديق حضرت هم نرسيدند. از آن طرف حضرت قمر بني هاشم أباالفضل العبّاس (ع) نه تنها در اوج تصديق است بلكه در اوج تسليم و محو شدن در سيد الشهداء است.