رؤیای شیرین شهید مطهري چند شب قبل از شهادت خواب عجيبي ديده بودند که نزديک کعبه با امام ایستاده اند و پيامبر (ص) به سرعت به طرف ايشان مي آيند . وقتي به ايشان مي رسند و مي خواهند مصافحه کنند شهید مطهری مي گويند : يا رسول الله (ص) امام از اولاد شما هستند (يعني من هيچم ) . پيامبر هم ابتدا امام را مي بوسند و دست بر سرشان مي کشند و سپس به طرف شهيد مطهري بر مي گردند و لبهايشان را روي لبهاي شهيد مي گذارند و به همين حالت تا مدت زيادي نگه مي دارند . ايشان ناگهان مرا از خواب بيدار کردند و گفتند: خواب عجيبي ديدم . ايشان خواب هايشان را هيچ وقت به من نمي گفتند . معمولا براي علامه يا آقاي کشميري و يا حضرت امام تعريف مي کردند . دستم را بر روي لبانش گذاشت و گفت : ببين داغ است _باور کنيد داغ بود _ گفتم : بله داغ است تب داريد؟ جواب دادند نه . الان من با حضرت رسول ملاقات داشتم . حضرت لبانش را بر لبم نهاد و حدود يک ربع اين حالت طول کشيد . به نظر شما تعبير اين خواب چيست ؟ من جواب دادم :به نظرم حضرت گفته هاي شما را تاييد کردند . گفتند نه . همين روزها حادثه اي در زندگي من رخ مي دهد. سپس براي نماز شب برخاستند و ديگر نخوابيدند . اين خواب را شب جمعه ديدند و سه شنبه شب هفته بعد به شهادت رسيدند. روايت از همسر شهيد مطهری