یک سال بود از زندگی مشترک با همسرش می‌گذشت. به شهیدان خیلی ارادت داشت و خانه‌اش پر از عکس شهیدان است. دو برادر خوانده و یک برادر من (شهید غلامعلی رادفر) شهید شده‌اند. همیشه می‌گفت: «مامان! خوش بحالت، تو در آن دنیا شفیع داری و جایگاه خوبی خواهی داشت». می‌گفت: «می‌شود دایی مجتبی ما را هم شفاعت کند؟».