قرآن انسان‌ساز است، کمال‌آفرین است، قرآن به انسان ادب و اخلاص می‌آموزد و اگر انسان کامل شد، مساوی با قرآن و عالم خلقت است، انسان کامل عالم و انسان کامل قرآن است. جهان انسان شد و انسان جهانی از این زیباتر نبود. بیانی نکته آخر در قدم اول این است که تا انسان این جایی می‌باشد، قدرت دیدن آنجا را ندارد و باید سعی کند که روح و روانش را تزکیه کند، چون دو محبت در یک دل نگنجد و خوشه هم یک سر دارد. زمین شوره‌زار سنبل نیارد، یعنی دل باید خدایی باشد نه شیطانی. قدم دوم‌: انس گرفتن با خدای سبحان در طریق حق، قدم گذاردن و ارتباط معنوی پیدا کردن، یعنی آفتاب که آمد، ستارگان غروب می‌کنند، دریا که آمد، قطره عنوانی ندارد. اگر نور آمد، همه هیچ هستند. پس همه دلیل توحید است وعقل یگانه راهنمای توحید است و «التوحید حیاه النفس». آری، عارفی گوید: ۷۰ سال با خدای خویش زندگانی کردم ویک بار بر مراد نفسم حرکت نکردم، یعنی رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن، مخلص بودن برای خدای سبحان، رحمت را به ارمغان می‌آورد، چون جهد مردان خدا ۴۰ سال بود دست، زبان، چشم، دل. اگر کسی می‌خواهد دلش آراسته گردد و به مقام رضا برسد، باید به خدا نزدیک گردد. قدم سوم‌: سوختن در عشق خداوند، هر که عاشق شد، خود را یافت و هر که خود را یافت، او را یافت وخودش را فراموش کرد و هر که خودش را فراموش کرد، فانی فی الله می‌گردد. یک بار بگفت الله، زبانش بسوخت و به‌عالم معنی راه پیدا کرد؛ و هر که در عشق خداوند سوخت، مقام «بل احیاء عند ربهم» را کسب می‌کند و دل جذبة الهی پیدا می‌کند و نفس به حالت «مطمئن و راضیه و مرضیه» ختم می‌گردد و مقام بزرگی را کسب می‌کند، مورد مکرمت خاص خداوند قرار می‌گیرد. [انسان با] «لقد کرمنا بنی آدم»، مورد فضیلت خاص خداوند و با «لقد فضلنا بنی آدم»، جانشین خدای سبحان می‌گردد.