حدود ۳۰ سال قبل هجرت، در پشت ابرهای تیره و تار جاهلیت، در یکی از روستاهای یمن خورشیدی طلوع کرد، و نوزادی چشم به جهان گشود که او را به نام مالک خواندند. به راستی چه نام زیبنده ای، که بعدها روشن شد که او مالک بر خویشتن است، و مالک بر اراده و نفس و خویش است، و در پرتو همین سیطره و توان معنوی، در همه فراز و فرودها با موفقیت عبور کرده و پیروز شده است. سیره نویسان، سلسله نسب او را چنین نگاشته اند: مالک بن حارث بن عبد یغوث بن مسلمة بن ربیعه بن حارث بن خزیمة بن نَخَع بن مُذحِج.بنابراین اگر مالک اشتر را نخعی می خوانند، از این رو است که ششمین جدش، نخع نام داشت، و اگر او را مُذحِجی گویند از این رو است که هفتمین جدش به همین نام بود. دودمان نخع و مذحج در یمن می زیستند، و پس از ظهور اسلام، از پیشتازان یمن به سوی اسلام بودند، و شخصیت های بزرگی از این خاندان، از برجستگان اسلام در قرن اول اسلام شدند، و خدمات بسیار قابل توجهی به اسلام نمودند. بر همین اساس پیامبر (ص) فرمود: اکثر القبائل في الجنة مذحج؛ افراد قبیله مذحج در بهشت، از افراد همه قبیله های دیگر، بیشترند. مالک اشتر در یکی از رجزهای خود در نبرد صفین، قبیله مذحج را ستوده و چنین می گوید: و لَستُ مِن حَيِّ رَبِیعَةَ و مُضَرُ لَکِنَّني مِن مُذحِجِ الغُرِّ الغُرَرُ؛ (من از دودمان ربیعه و مضر نیستم؛ بلکه از قبیله فرزانه و برجسته مذحج می باشم.) خاندان نخع در یمن ریشه دارترین و شریفترین قبیله در آن سامان بودند، مالک اشتر یکی از درخت های تنومند و بلند باغستان این خاندان است که بر شهرت و عظمت این خاندان افزود، و تا ابد، افتخار بزرگی برای این خاندان آورده است.