مالک اشتر» مردى بلند قامت و با هیبت بود و صدایى غرا و بلند داشت، و در نبردهاى بسیارى شرکت کرد و تجربه هاى خوبى در مسایل نظامى اندوخت و با تاکتیکهاى رزمى کاملا آشنا بود، دلاورى و شهامتش زبانزد موافقان و مخالفان گردید و کسى را یاراى هماورد شدن با او نبود . در هر نبردى که او حضور مىیافت، پیرزوى نصیب سپاهى مىشد که وى در آن حضور داشت و بر اثر لیاقتى که داشت، سرپرست قوم و قبیله خود به شمار آمد .
در زمان خلافت «عثمان» ، «ولید بن عقبه» که برادر مادرى عثمان بود، از سوى وى فرماندار کوفه گردید، اما این حاکم به ابتذال روى آورد فساد و منکرات را از حد گذراند به نحوى که خشم گروهى از مسلمانان را برانگیخت که «مالک اشتر» در راس آنان قرار داشت، اعتراض مالک و اعزام او به مدینه براى این که گزارش خلافکاریهاى ولید را به عثمان برساند، و پیگیرى مستمر در این خصوص موجب گردید که خلیفه سوم ناگزیر گردد ولید را از فرماندارى کوفه برکنار کند.
نقش مالک در جنگ جمل
در زمان خلافت امیر مؤمنان على علیه السلام در غائله «جمل» که توسط «طلحه» و «زبیر» تدارک دیده شد، مالک اشتر از آغاز تا پایان جنگ همراه حضرت على علیه السلام بود . او بود که با حضور در کوفه ابوموسى (والى این دیار) را عزل و مردم آن شهر را براى جنگ با حضرت على علیه السلام همراه ساخت . زیرا ابوموسى در فراهم آوردن نیروها و پیوستن آنان به امیر مؤمنان علیه السلام کارشکنى مىنمود .
حکمرانى مالک در مناطق مجاور شام
پس از پایان جنگ جمل حضرت على علیه السلام به حکم عدل و انصاف براى تمامى ایالات و مناطقى که تحت قلمرو حکومت اسلامى بود، فرماندارانى لایق تعیین کرد و به این مناطق گسیل داشت، در این برنامه امام موقعیت محل را با لیاقت اشخاص مىسنجید و هرکس را به جایى مناسب مى فرستاد . منطقه خطرناکى که معاویه چشم طمع به آن دوخته و حکامى را در آنجا نصب نموده بود، در جانب شام و حوالى آن قرار داشت بدیهى است فرماندار اعزام شده از ناحیه حضرت براى این سامان، لازم بود مردى شجاع، قوى و با بصیرت باشد تا بتواند از عهده دفع حیله هاى کارساز معاویه برآید، از این روى مالک اشتر را به حکومت آنجا منصوب نمود .
مالک بر تمام اوضاع آن نواحى مسلط شد و مردمان آن سامان را به ولایت و بیعت حضرت على علیه السلام فراخواند و آنچه را که رخ داده بود، ضمن نامه اى براى مولا و پیشواى خود گزارش نمود .
جنگ صفین و نقش مالک در این واقعه زبانزد است. وى در این جنگ جزء نادر افرادى بود که قاطعانه تا آخر خواستار ادامه نبرد بود و توطئه هاى امویان و نقشه هاى شوم «عمروعاص» و «معاویه» را به خوبى مى شناخت، به عنوان نمونه چون حضرت على علیه السلام و یارانش براى جنگ صفین حرکت کردند، در منطقه «رقه» که اکثریت آنان از امویان حمایت مىکردند، حضرت خطاب به مردمش فرمود: پلى برافرازید تا ما از روى آن عبور کنیم . آنها از پذیرش این تقاضا امتناع کردند، مالک اشتر به مردم گفت اگر چنین نکنید، شما را با شمشیر از میان خواهم برد و اراضى این دیار را ویران مىکنم و اموالتان را مصادره مىنمایم، آنها به هم نگریستند و از بیم این تهدید که یک تاکتیک سیاسى بود، پل را ساختند، حضرت على علیه السلام و یارانش با ساز و برگ و جنگ افزارها از روى آن عبور کردند و آخرین کس که از آن گذشت مالک بود، به دلیل این لیاقتها حضرت على علیه السلام وى را به فرماندهى پیشقراولان لشگر خویش برگزید و افراد قبلى را برکنار کرد که در نهج البلاغه (نامه 13) به این موضوع اشاره شده است . این نامه، شان، مقام و کیاست مالک و نیز اعتمادى را که حضرت به وى داشت، ثابت مىکند .