مادرش حاج خانم رحماني به ما مي گفت هميشه آرزو داشتم غلامعلي را در لباس دامادي ببينم. او به جبهه مي رفت و من هراس داشتم که شهيد بشود و به اين آرزويم نرسم. غلامعلي هم فهميده بود، به همين خاطر داماد شد و دختري سه ساله از او به يادگار ماند. او همچنين گفت: بعد از سه بار جبهه رفتن و داشتن خانواده و دختري سه ساله به من گفت اين سفر چهارم را دعاکن آقا امضاء کند. يادم مي آيد امام(ره) هم قطعنامه را پذيرفتند که به يک باره آن حمله منافقين و عمليات مرصاد شکل گرفت. غلامعلي هم لباس رزمندگي به تن کرد و هنگام وداع رسيد. يکي از معلم هاي مدرسه علوي در هنگام خداحافظي به غلامعلي گفته بود که الان به ته ديگ جبهه رسيدي و او هم جواب داد که ته ديگ خوشمزه تر است. غلامعلي با همان اخلاص رفتار و کردار رفت و به شهادت رسيد.