همسر شهید خزایی👇👇 شهید خزایی کمک به جنگ‌زده‌های سوریه را یکی از وظایف خود می‌دانست و دغدغه‌های زیادی در قبال مردم سوریه داشت. هر زمان به ایران می‌آمد، بی‌تاب برگشتن به سوریه بود و همیشه می‌گفت که طاقت ندارم و باید هرچه زودتر برگردم. حس مسئولیتی که داشت اجازه نمی‌داد که سوریه را ترک کند.   همسر شهید خزایی عنوان کرد: محسن خود را خادم و مدافع حرمین می‌دانست و هر زمان که می‌گفتم شما وظیفه خود را انجام داده‌اید، می‌گفت «من متعلق به خودم نیستم؛ من متعلق به جهان اسلام هستم و نمی‌توانم مسئولیتم را زمین بگذارم و برگردم باید همه بدانند که هدف و راه تروریست‌ها با اسلام مرتبط نیست و این را باید با گزارش‌هایی که ضبط می‌کنم نشان دهم».   ‌ شهید خزایی زمانی که به ایران می‌آمد نیازهایی را که مردم سوریه داشتند، در حد توان از جیب خود می‌خرید و در بین آ‌ن‌ها تقسیم می‌کرد.