جلال از نوجوانی پیگیر اردوهای جهادی بود. با سختی مرخصی میگرفت که در مناطق محروم کار کند. برای رسیدگی به مناطق محروم پول جمع میکرد تا بتواند در آنجا کارهای عمرانی انجام دهد. به گفته مادرش جلال همه کار میکرد. کاری نبود که بگوید نمیتواند. اهالی روستای پُشَگ کرمان «محمدجلال ملکمحمدی» را خوب میشناسند. کسی که گروهی جمع کرد تا برای اهالی روستا نزدیک به 20 کیلومتر لولهکشی کند تا بالاخره به روستای محرومشان آب برسد. از هیئتها پول جمع میکرد تا برای روستاییان مسجد بسازد. حتی در گرمای 45 درجه هوا اگر کسی کمک نمیکرد، خودش تمام کارها را انجام میداد و گلهای از کسی نداشت. تنها یک گله داشت که چرا نماز را در مسجد به جماعت نمیخوانند و بین نماز تسبیحات حضرت زهرا را نمیگویند