مأموریتهای شهید که از سال 91آغاز شد دو ماه در مأموریت بود و یک ماه در منزل. شبی خواب دیدم محمدجلال در حال گریه کردن است. یک نفر درخواب به من نزدیک شد و گفت دل کسی از دست شما گرفته و شکسته است.آن زمان تصمیم گرفتم که با خودم و دلم کنار بیایم.هر چند که بعدها که با شهید برای زیارت به سوریه سفر کرده بودیم یکی از دوستانش عنوان کرد که آقا محمدجلال برای مأموریت در سوریه بوده است آنجا متوجه شدم که او مدافع حرم است. آقا محمد جلال به من گفته بود که در موصل عراق راننده ساده ای است در حالی که دوستانش بعد از شهادت ایشان از وی به عنوان فرمانده یاد کردند.شهید محمد جلال ملک محمدی به قدری انسان افتاده ای بود که حتی خانواده اش هم نمی دانستند که او فرمانده است.