* شهدا با تربیت اسلامی و روزی حلال به شهادت دست یافتند برادر دوم شهید «حمیدرضا ملاحسنی» نیز در مورد برادرش می گوید: تمام شهدای بزرگوار به خاطر تربیت صحیح و اسلامی و خوردن روزی حلال به بالاترین درجه معنوی که شهادت است، نائل آمدند؛ پدر و مادر بزرگوارم بی‌سواد بودند ولی بصیرت داشتند؛ پدرم سال 42 که بنده یک‌ساله بودم به محضر حضرت امام خمینی(ره) رفتند و رساله‌ای از امام خمینی(ره) ‌گرفتند؛ پدرم، رساله را تا سال 1356 در منزل نگه داشت؛ با توجه به فعالیت‌های انقلابی و خطر دستگیری، رساله را در باغچه حیات خانه دفن کردند. ملاک و معیار پدر و مادرم شخص امام خمینی(ره) بودند و اگر آنها احساس می‌کردند حتی من که پسرشان بودم از حضرت امام(ره) فاصله گرفتم، یقیناً دور ما را خط می‌کشیدند. پس از حمله عراق به ایران و آغاز جنگ تحمیلی، به همراه پدر در جبهه حضور یافتیم؛ پدر در عملیات «والفجر 4» در منطقه کوزران بود؛ شهید حمیدرضا 20 روز قبل از شهادتش به دیدار پدر رفته و مقداری خوراکی برای ایشان برده بود؛ بعد از عملیات «والفجر 4» پدرم نیز برای تلافی این کار شهید حمیدرضا، جیبش را پر از خوراکی می‌کند و به منطقه پنجوین می‌رود. پدرم فرد خوشرویی بود و رزمندگان در منطقه وی را خوب می‌شناختند؛ زمانی که ایشان به منطقه می‌رسند، کسی از پدر استقبال نمی‌کند؛ پدرم نزدیک سنگر شهید همت می‌شود [پدرم شهید همت و شهید رضا چراغی را در معراج شهدا کفن کردند] وقتی شهید همت پدر را می‌بیند، آغوشش را باز کرده می‌گوید: «از حمید هیچ خبری نیست» پدر از شهید همت می‌پرسد: «چی شده؟» و شهید همت پاسخ می‌دهد: «گم شده»؛ شهید همت در ادامه به پدر می‌گوید: «یقیناً حمیدرضا شهید شده چون حالات و روحیه‌ خاصی پیدا کرده بود». بنده همزمان با جریان شهادت و مفقود شدن حمیدرضا در قرارگاه رمضان بودم؛ شنیده بودم که صدام، پیکر تعدادی از شهدای ارتفاعات کانیمانگا را در شهر سیدصادق عراق دفن کرده است؛ به حسب اتفاق از گورستان عمومی شهر سیدصادق مقداری خاک به عنوان یادگاری برای مادرم آوردم؛ به مادر نیز گفتم: این خاک، جایی است که تعدادی از شهدای کانیمانگا را ـ عملیاتی که شهید حمیدرضا در آن حضور داشت ـ در آنجا دفن کرده‌اند. گویا شهید حمیدرضا هم در همان‌جا تفحص شده بود.