4.27M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
😭اینجا همان‌جاست.... جایی که سر بریده‌ی امام حسین (علیه السلام ) مقابل یزید لعنه‌الله علیه قرار گرفت... جایی که دختر سه‌ساله‌ای با چشم‌های اشک‌آلود به سر پدرش خیره ماند... 😭اینجا جایی‌ست که کاروان اسرا، با زخم‌های تن و دل، وارد کاخی شدند که لبخند شیطانی یزید هنوز در آن شنیده می‌شود... 😭 اینجا جایی‌ست... که زینب کبری (سلام الله علیها ) با صدای لرزان اما استوار، در دل کاخ ظلم، خطبه‌ای خواند که تاریخ را لرزاند: "فَكِد كَيْدَكَ، وَاسْعَ سَعْيَكَ، وَنَاصِبْ جُهْدَكَ، فَوَاللهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا..." 😭ااینجا جایی‌ست که امام سجاد (ع)، با بدن بیمار و قلبی شکسته، برخاست و فرمود: "من فرزند مکه و منا هستم... فرزند فاطمه‌ام..." و پرده از چهره‌ی واقعی یزید برداشت. 😭ااینجا... جایی‌ست که رباب، اشک‌ریزان به سر بریده‌ی همسرش می‌نگریست... و دختران کوچک، از نگاه‌های سنگین نامحرمان، به دامان عمه‌شان پناه می‌بردند... جایی‌که ترس و غربت، با شلاق و زنجیر، درآمیخته بود... و یزید... در میان خنده‌ها، نفهمید که چه‌قدر باخته است