حزب الهی بودن یعنی نظم و انظباط باطن و ظاهر
می گفت این غلط است که ما فکر کنیم نباید آراستگی ظاهر داشته باشیم، حزب الهی بودن یعنی نظم و انظباط باطن و ظاهر.کسی ندید که ایشان لباس سپاه را نامرتب به تن بپوشد.معمولاً با محاسن شانه کشیده و تمیز و لباس بسیار مرتب در جمع و اجتماع حضور پیدا می کرد.
آسایش را، با خدا بودن می دانست
خسته و کوفته می آمد و اراده می کرد که فقط بیست دقیقه بخوابد، سپس بلند می شد به عبــادت، نمــاز شب و منـاجـات. تازه آن لـحظه بود که مـا می فهمیدیم آرامش پیدا کرده، چون آسایش را، با خدا بودن می دانست.
عاملِ به عمل بود
هنگامی که سخنرانی می کرد ، برای هر جمله ای که می گفت آیه و حدیثی را شاهد می آورد. حرفهایش به عمق جان انسان نفوذ می کرد چون عاملِ به عمل بود.