به نام علی(ع) دستش را بستند و در سه دورة ۲۵ ساله، حكومتش را غصب كردند. نمیفهیمدم یعنی چی.
گفتند، در ۲۵ سالی كه حكومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما میگذاشت روی كولش میرفت خانه یتیمهایش. این را هم نمیفهمیدم. ولی امروز فهمیدم كه علی(ع) كیست.
امروز با ورود شما به منزلمان، با این همه گرفتاریای كه دارید، وقت گذاشتید و به خانة منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، كشیش محلة ما به خانة ما نیامده است، شما رهبر مسلمین هستید.
من فهمیدم علی(ع) كه خانة یتیمهایش میرفت چهقدر بزرگ است.
از ورود آقای خامنهای به منزلشان، به علی(ع) و ۲۵ سال حكومت غصب شدهاش و زهرا(س) پی برد. خُب! این برود مشهد، امام رضا(ع) شفایش نمیدهد؟ بعد ازبازگشت حضرت آقا، پاسداران را توبیخ كردند ما چهل دقیقه با این خانواده بودیم. عین چهل دقیقه، به اندازة چند كتاب از
اینها درس گرفتیم. آقا در خانة ارامنه آب، چایی، شربت، شیرینی و میوهشان را خورد.
بعضی از دوستهای ما نخوردند. كاتولیكتر از پاپ هم داریم دیگر. رهبر نظام رفته، خورده، پاسدار، من نوعی، نخوردم. حزباللهیتر از آقا هستم دیگر.
با آنها خداحافظی کردیم و بهسمت دفتر به راه افتادیم. وقتی رسیدیم آقا فرمودند:
این بچهها را بگویید بیایند. آمدند.
گفتند: این کار احمقانه چه بود که شما کردید؟ ما مهمان این خانواده بودیم.
وقتی خانهشان رفتیم چرا غذایشان را نخوردید؟ این اهانت به اینها محسوب میشود. نمیخواستید داخل نمیآمدید.