«یک شب به او گفتم: کارها و رفتارهایت مانند شهدا است. پاسخ داد: ان شاءالله شهید نشوم. از او پرسیدم: چرا؟ گفت: اگر شهید شوم آبروی شما بسیجیان مخلص خدا می‌رود زیرا اگر درغسالخانه بدن من را غسل و کفن کنند تمام بدنم خالکوبی است و این باعث شرمندگی شما می‌شود و مردم گمان می کنند کسانی که در جبهه اعزام می‌شوند مانند من هستند. سید ‌جبار حاجتش برآورده شد در عملیات وقتی که در سنگر کمین بود با تیرمستقیم به شهادت می رسد. جنازه او چند‌ وقت در آفتاب گرم خوزستان ماند و تمام بدنش متلاشی شد. وقتی بعد از چند‌‌ماه جنازه سید آمد مادر از دیدن فرزندش امتناع می‌کرد زیرا گفته بود من شرم داشتم جنازه‌ فرزندم را ببینم؛ وقتی متوجه شدم چیزی از پیکرش نمانده است، خوشحال شدم که آبروی پسرم نرفته