پرهيزكارانى كه در كنار اين درياى با عظمت الهى زندگى مىكنند و به عشق او نفس مىكشند و آينه قلب آنها به جز جمال حق را نشان نمىدهد و در درون قلب خود جايى براى غير او مهيا نكردهاند غير او را اگر هم ببينند بسيار حقير و كوچك مىبينند البته رسيدن به اين مرحله مستلزم دخول در زمره متقين و وصول به رتبه آنهاست.
مولاى متقيان در اين عبارات خطبه در حالى كه صفات متقين را بيان
227مىكنند اِخبار بداعى انشا مىكنند، يعنى مىفرمايد: «اگر مىخواهى غير خدا در نظرت كوچك و حقير شود خدا را بشناس» ! فاء در (فَصَغُرَ) فاء تفريع و نتيجه است، يعنى اگر خداوند عظمتش در قلب انسان جلوه كرد و دل مجلا و مظهر آن شد طبيعتاً عدم جلوه غير او متفرع بر جلوه آن ذات مقدس است زيرا اگر آينه دل تماماً مصوّر به صورت حق شد جايى براى تصوير غير او نيست و خود به خود غير او بىمقدار و بىارزش و كوچك مىشود.
مردان ره تقوى و پارسايى به غير از رضاى خالق و محبوب حقيقى به چيزى نمىنگرند، و فقط گرد محور تكليف و وظيفه دور مىزنند، اگر در منصب قضاوت مىنشينند يا در مقام معلم و مربى جاى مىگيرند و يا به هر كارى دست مىزنند همه و همه در راستاى رضايت حق جهتگيرى مىشود از سرسلسله جنبانان اين سلسله، گوينده اين صفات و معلم بشر على بن ابيطالب (عليه السلام) است، در اينجا به سخنانى از آن حضرت اشاره مىكنيم:
1- اَما والذى فَلَقَ الْحَبَّة وبَرَأَ النَسَمَة، لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اَخَذَ الله على العلماء اَلاّ يُقارّوا عَلى كِظّةِ ظالِم ولا سَغَبِ مَظْلُوم لَاَلقيْتُ حَبْلَها على غارِبِها ولَسَقَيْتُ آخِرَها بِكأسِ اَوَّلِهاً ولَاَلْفَيْتُم دُنياكُم هذِه اَزْهَدَ عندى مِنْ عَفْطَةِ عَنْزاً. 1
«آگاه باشيد سوگند به خدايى كه ميان دانه حبّه را شكافت و انسان را خلق نمود اگر حاضر نمىشدند آن جمعيت بسيار (براى بيعت من) و يارى نمىدادند كه حجّت تمام شود و به عهدى كه خداى تعالى از علما و دانايان گرفته تا راضى نشوند، بر سيرى ظالم (از ظلم) و گرسنه ماندن مظلوم (از ستم او) ، هر آينه ريسمان و مهار