پدرش شهید آرام کنار مزار فرزندش نشست، بغض سنگینی داشت هر چند که تلاش میکرد بر احساساتش غلبه کند اما در مواقعی تحمل نمیکرد و اشک از چشمانش جاری میشد.
آن زمان که خم شده بود تا قبر فرزندش را بوسه باران کند جمعیت اطراف نیز چشمانشان بارانی شد و برای دقایقی گریستند.
نامادریش هم خم شد تا بوسههایی به نیابت از مادر شهید کمال که قبل از شهادتش در اثر تصادف از دنیا رفته بود بزند. مادر کمال مسیحی بود و شهید در جایی گفته بود دوست داشتم مادرم مسلمان شود و با هم به قم بیاییم.
نوبت به پدر شهید رسید بلندگو را دستش دادند تا دقایقی از پسرش بگوید، او گفت: «اینکه میگویند شهید زنده است یعنی همین که ما بعد از سالها به اینجا آمدهایم و معتقدم که شهید ما را به اینجا کشانده است و من افتخار میکنم که فرزندم در مسیر اسلام قدم برداشته است و ارادت کمال به انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی(ره) برایمان افتخاری است و امیدوارم دشمنان ایران نابود شوند».
او از چگونگی مسلمان شدن فرزندش هم گفت که در ۱۵ سالگی از دین مسیحیت به اسلام روی آورد و آن هم به واسطه دانشجویان مسلمان ایرانی که در فرانسه حضور داشتند و هر هفته مراسمی برگزار میکردند و کمال از طریق همین مجالس دعا به خصوص دعای کمیل به دین اسلام و مذهب تشییع علاقمند شد و بعد از آن تصمیم گرفت برای تحصیل علوم اسلام راهی قم شود.
این شهید علاقه وافری به امیرالمؤمنین(ع) داشت و به همین دلیل دوست داشت او را ابوحیدر صدا کنند.
مدیرکل امور بینالملل بنیاد شهید و امور ایثارگران در خصوص نحوه شهادت این شهید نیز گفت: این شهید در سال ۶۳ از طریق سپاه بدر که متعلق به مجاهدان عراقی بود به مناطق عملیات اعزام میشود و در سال ۶۷ در منطقه عملیات مرصاد بر اثر اصابت گلوله آر پی جی به شهادت میرسد.