ارتباط شهید با برادر جانبازشان که سال‌ها در کنار هم زندگی کرده بودند: ارتباط خوبی بین برادرها و خانواده‌هایمان برقرار بود. ایشان بسیار به امورات برادر جانبازشان رسیدگی می‌کرد. هر زمان از پادگان می‌رسید ابتدا به دیدار برادرش می‌رفت. همان لحظه ورود یک سلام نظامی به برادرش می‌داد و منتظر آزادباش ایشان می‌ماند. شاید این سلام نظامی یک ربع طول می‌کشید اما او همچنان منتظر می‌شد تا برادرش آزاد باش بگوید. بیشتر اوقات برنامه ناهار را در کنار ایشان داشت. وقتی هم که پیکر همسرم را آوردند، ابتدا نزد برادرش بردند و در کنار تخت ایشان گذاشتند. همسرشان گفته بود آقا حالا به ایشان آزاد باش می‌گویید؟! برادرش گفته بود بله می‌گویم آزاد.