شهيد پس از ترك تحصيل، بيشتر از پيش به خصوص در كار كشاورزي به كمك پدرش پرداخت و بدين ترتيب توانست او را در تأمين معيشت زندگي، به نحو مؤثّري ياري رساند. در اين هنگام او نوجواني شانزده ساله بود و وقايع زمان خود به خصوص پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و تحميل جنگ ظالمانة عراق عليه ميهن عزيز اسلاميمان را به خوبي درك مي‌كرد؛ لذا در حالي‌كه فقط شانزده سال داشت، تصميم به حضور در ميدان‌هاي نبرد حق عليه باطل گرفت؛ به همين خاطر در تاريخ 14/12/1360 عازم كازرون شد و به مدّت پانزده روز آموزش جبهه را در پادگان آموزشي شهيد دستغيب اين شهر گذرانيد. سپس از تاريخ 01/01/1361 تا 12/01/1361 در جبهة شوش حضور يافت و آموزش‌هاي عملي نبرد جنگي را نيز به خوبي آموخت. پس از پايان آموزش كه مجموعاً 28 روز به طول انجاميد، بدون اين‌كه جهت مرخّصي به منزل بازگردد، مستقيماً از كازرون عازم جبهه و مناطق عملياتي فتح المبين شد و در اين عمليات پيروزمندانه، به عنوان تك‌تيرانداز شركت كرد. شهيد پس از گذشت نزديك به چهار ماه دوري از خانه، در مورّخة 20/03/1361 به خانه بازگشت. پس از بازگشت از جبهه، با علاقه و اشتياق فراواني كه به سپاه داشت، به عنوان نيروي ويژه، وارد اين نهاد مقدّسِ انقلابي گرديد. سپس براي دومين بار، در قالب طرح لبيك يا امام، در مورّخة 29/04/1361، عازم جبهه شد و تا مورّخة 11/07/1361 به عنوان تك‌تيرانداز در جزيرة مجنون، دوشادوش رزمندگان اسلام با دشمنان جنگيد. پس از آن به خورموج بازگشت. در اين هنگام نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در حال شكل‌گـيري بود و شهيد توسّلي مقارن با تشكيل اين نيرو، جهت گذراندن آموزش‌هاي ويژة مبارزه با قاچاقچيان، به جزاير شمالي خليج‌فارس و بندرعبّاس اعزام شد و مدتي را نيز در آنجا به انجام خدمت پرداخت.