قبل از اینکه اعزام شود، قرار بود مش رمضان را ببرد مشهد. تاریخ اعزامش جلو افتاد و نتوانستند به مشهد بروند. روز رفتن به دست و پای پدرش افتاده بود و حلالیت می خواست. می گفت: «دعا می کنم آن قدر مشهد بروید که شمارش آن از دستتان خارج شود.» مشتی تا آخر عمرش زیاد مشهد رفت ، ثواب هر زیارتش را هم هدیه می کرد به روح حسين. مشتی هربار که می آمد می گفت: «حسینم را دیدم که کنار ضریح دست مرا گرفته و کمکم کرده تا یک دل سیر زیارت کنم .... • مازندران / دودانگه /۱۳۹۳ 💫 ❇️ @Aqr_Javanan