دیروز عصر که مترو خیلی شلوغ بود یه دختر بیحجاب کنار در چسبیده بود به شیشه انگشترامو که دید چشم غره رفت ایستگاه بعدی که شلوغ تر شد دیدم یه عملی آشغال اومد به بهونه اینکه مثلا خماره خودشو میمالید به این دختره معتاده رو هل دادم اونطرف،گفت ببخشید ببخشید حواسم سر جاش نیست این دختر بنده خدا با خجالت و شرم ازم تشکر کرد خیلی آروم بهش گفتم به ولای علی این آزادی که تو دنبالشی به نفع ما مرداست من رو خود تو هم غیرت دارم ایستگاه بعدی شالشو از گردنش انداخت رو سرش رفت ... حسام محمودی 🆘 @Roshangari_ir 🔜 Rubika.ir/roshangari_ir