«بــســـــم الـــلـــّه الـــرحـــــمـــن الـــــرحــــــیـــــم» موضوع : اردوی کرمان (سیرجان) تاریخ : ۱۴۰۳/۲/۲۵ در ۲۵ اردیبهشت سال ۱۴۰۳ قسمت شد راهی کرمان شویم برای همین می خواهم روایتی (دلنوشته ای) را تقدیمتان کنم. ساعت حدودا ۱۳:۲۰ که سوار قطار شدیم پیش به سوی سرزمین عشق سرزمینی پر از عشق و معرفت ، سرزمین حاج قاسم! حس و حال خوبی دارم سرشار از آرامش و ذوق که دارم می روم به دیدار کسی که در قلب های ما جای بسیاری خوبی دارد. بلاخره بعد از ۲۰ ساعت به سیرجان رسیدیم چند دقیقه بعد از راه آهن سیرجان به سمت اردوگاه حرکت کردیم حدود ۴۵ دقیقه دیگر ب اردوگاه می رسیم. به اردوگاه رسیدیم مسئولین اردوگاه برای خوش آمد گویی به استقبال ما جلوی درب اردوگاه آمدند خیلی خونگرم و مهربان با همه ی ما برخورد کردند و حتی پک های هدیه ای هم برایمان در نظر گرفته بودند . به داخل اردوگاه رفتم بعد از جاگیر شدن در اردوگاه برای صبحانه خوردن رفتیم یک صبحانه خوشمزه و بی نظیر ، خلاصه تا اینجای سفر خیلی خوب پیش رفته است. بعد از صبحانه و کمی استراحت موقع اذان ظهر رسید برای نماز خواندن به مسجدی که داخل همون منطقه اردوگاه بود رفتیم بعد از خواندن نماز ب اردوگاه برگشتیم و ناهار خوردیم بعد به سالن بزرگی که مراسم شادمانه افتتاحیه بود رفتیم در آنجا برای ما سرود اجرا کردند بعد مسئول اردوگاه گهر پارک برایمان از چگونگی ساخت این بنا صحبت کردند بعد حاج آقا برایمان صحبت کردند از اینکه همه ی ما چگونه دختران اثرگذار حاج قاسم باشیم. همه ی ما دختران به کرمان رفتیم تا دختران اثر گذار بودن را یاد بگیریم که دختران واقعی و اثر گذار باشیم