مادرم شیفت عصر بود در منزل تلویزیون نگاه میکردم هر لحظه خبر می دادند که هلیکوپتر حامل رئیس جمهور از دسترس خارج شده و هیچ پاسخی از طرف سرنشینان هلیکوپتر دریافت نمیشود با مادرم تماس گرفتم و خبر را دادم مادرم هم خودش از فضای مجازی خبر دار شده بود بالاخره مادرم به منزل برگشت و دیدم خیلی ناراحه ، گریه کرده و دعا گو هست . قرار شد شب برای میلاد آقا امام رضا بریم مسجد محله ی خودمان، با اتفاقی که برای رئیس جمهور و همراهانش افتاده بود در مسجد، دعای توسل و برای عزیزان دعا کردیم مادرم خیلی بی قرار بود تا ساعت ۲ شب بیدار ماند ولی خبری نشد. به گفته می مادرم تا نماز صبح هیچ اثری از پیدا شدن هلیکوپر حامل رئیس جمهور و همراهانش نبود، خواب بودم که صدایی اومد ، صدای گریه مادرم را شنیدم اول فکر کردم خواب می بینم ، ولی واقعا مادرم بود که با صدای بلند گریه و زاری میکرد و الله اکبر می گفت. بیدار‌شدم‌سراسیمه از مادرم پرسیدم چه شده است؛مادر با حالتی گریان و ناراحت گفت:رئیس جمهور محبوب،مردمی،ولایی،خادم الرضا و... و هیئت همراهش به شهادت رسیدند...🖤 واقعا نمیتوانم آن لحظه ها را روی کاغذ بیاورم... داغ شهادت حاج قاسم برای ما تازه شد... 😭💔 ریحانه‌عباسی 15ساله-شهرستان شوط ╭═━⊰🍃🌺🌺🍃⊱━═╮ @dhgh_ir @dhgh_amaliyat ╰═━⊰🍃🌺🌺🍃⊱━═╯