سحر روز اول (۵/۱۳) : پس از گذروندن شبی که اتوبوسمون دچار مشکل شده بود و هر لحظه داشت دیر میشد که به مقصد برسیم ؛حوالی ساعت ۲و نیم شب بود که تازه خواب میهمان چشم هایمان شده بود که با صدای بلند آقایون از خواب بیدار شدیم و تو دلمون با ناراحتی می‌گفتیم : آخه چرا از خواب ناز بیدارمون کردین؟! ، تازه خوابیده بودیم غافل از اینکه مراد هممون توی راه بود و باید آماده رفتن می‌شدیم و وقتی گزارش می‌نوشتم داخل اتوبوس، یاد یه آیه افتادم (و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم ) آیه ۲۱۶ سوره بقره ✍️روایت خانوم فاطمه جانی ╭═━⊰🍃🌺🌺🍃⊱━═╮ @dhgh_ir @dhgh_amaliyat ╰═━⊰🍃🌺🌺🍃⊱━═╯