توی سنگر هرکی مسئول کاری بود ک یک
باره خمپاره امد وخورد کنار سنگر ب
خودمان ک امدیم دیدیم پای رسول با
چفیه بسته است. نمیتوانست درست
راه برود.🙁
ازان به بعد کارهای رسول را بچه ها انجام
میدادند.کم کم بچه ها ب رسول شک کردند
یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند
ب پای چپش بستند...صبح بلند شد پای.
چپش لنگید!!!😂😂😂
سنگر از خنده بچه ها رفت بالا🤣🤣🤣
تا میخورد زدنش مجبورش کردند تایه هفته
کارای سنگر را انجام بده خیلی شوخ بود.
همیشه ب بچه ها روحیه میداد اصلن بدون
رسول خوش نمیگذشت😅
#شهید_رسول_خالقی🌺
#شادی_روحش_صلوات🙂