#روایت_معراج ۳۷
⭕️ بماند از پیکر برادرش چه دیده!
🔘 شهید مصطفی سوباط. جوان رعنای دزفولیِ متولد ۷۵. از نیروهای یگان ویژه.
برادر و پسرعموش آمدهاند برای تحویل پیکر.
🔘 خدام میدوند دور تابوت را شلوغ میکنند که غمِ غربت تلنبار نشود روی داغشان. پسرعمو میگوید: مرز چزابه خادمی میکرد؛ امسال اربعینیها دعوتید موکبش!
🔘 برادر شهید حریف لرز پایش نمیشود. خدام تابوت را میگذارند روی زمین. باز دوام نمیآورد. دراز به دراز میخوابد و تابوت را بغل میزند! گویی بخواهد صورت به صورتش بگذارد. گویی بخواهد روضهای مجسم کند. ته دل خدا را شکر میکنم مادرشان نیست این صحنه را ببیند!
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200