🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸
این قسمت
🌸کم آوردم (وجیزه پنجم)
✍گاهی اوقات شده شما در کاری مثلا ورزش کردن به نتیجه میرسی اما دیگران به نتیجه نمیرسند ، حضور من در ناحیه گاهی اوقات همچین شکلی داشت.😁
🍃به شکلی پنهانی تلاش میشد تا نیروهای دفتر جابجا و یا به واحد دیگری منتقل شوند. و این موضوع کاملا از چشم ما پنهان بود. آخرین مرحله که به طور عمومی شکل گرفته بود قرار بر این شد که هر فرد در پست و محل سازمانی که آموزش دیده مشغول به خدمت شود.
🍃خب من کجا باید کار کنم ، واحد بهداری ، واحد بهداری آن زمان زیر مجموعه فرماندهی بود.با این حساب باید کجا کار کنم فرماندهی خب داشتم کار میکردم دیگه😁
🍃بهداری در آن زمان بهداری رزمی بود و آنچنان به نیروهای پزشکیار عملیاتی نیازی نداشت. با این حال رفتم بهداری و مدارک و سوابق را تحویل دادم ، اگر نیاز به پزشکیارعملیاتی در یگان رزم بود بروم ، اما بعد ازظهر مدارکم روی میز خودم در فرماندهی بود.😳
🍃دست آخر بطور کامل و بدجوری، توجیه شدم که این راهی که در پیش گرفته ام و گرفته اند به جبهه ختم نمی شود و فقط باید سرم به کار خودم در ناحیه باشد.✋😊
🍃یک باردیگر هم در جلسه صحبت شد که آقا این نیروهای فرماندهی را جابجا کنید. بفرستید جبهه کمی حال و هوای جبهه بخورد به سرشان، وبا آن روحیات آشنا شوند. وفرمانده هم به همهی بچههای دفتر گفت بیایید در جلسه...
🍃کلا چهار نفر بودیم. از تکتک سوابق جبهه را سئوال کرد. ۲۷، ۳۰، ۳۲ و ۲۴ ماه جبهه و به سایر مسئولین گفت خب کدام یک از شما و نیروهای تحت امر این مقدار جبهه دارند و کمتر از شش ماه باشد که به پشت جبهه برگشته باشند.
🍃خب دیگه سکوت علامت رضایت شد و از آن پس هیچ فردی معترض واحد فرماندهی نشد. ضمن اینکه سه نفر نیروی جبهه رفته با هشت نفر نیروی اعزام مجدد به جبهه تعویض شده بود. کاهش پنج نفری و به همین تعداد نیروی فرماندهی لشگر اضافه شده بود.
🍃فعالیت های ما در ناحیه صرفا اداری شده بود. البته تازه تکواندو داشت در رده های سپاه شکل میگرفت. و بروبچههای نظامی مشتاقانه به فراگیری این رشته رزمی تمایل نشان میدادند.
🍃من هم جداگانه بعدازظهرها باشگاه خصوصی در شهر میرفتم و ورزش میکردم. در همین بین با مربی و ارشد کلاس تکواندو آشنا شدم. همان افرادی بودندکه درسپاه ازراه دور دیده بودم.
🍃با این حال گاهی اوقات به این نتیجه رسیدم که تکواندو یادنگیرم و به ورزش خودم ادامه دهم، اما گاهی اوقات فراگیری آموزش دستوری میشود و فراگیری آن اجباری... هرچه ما از زیر این کار در می رفتیم، دیگران نیاز میدیدند که آموزش ببینیم. البته نمیدانستند که ورزش رزمی کار میکنم.✋😊
🍃خلاصه رفتم باشگاه ورزشی محل کار و همان عقب ، عقبها ماندم و مثل یک پسر خوب مبتدی مشغول ورزش شدم، تا غیبت نخورم و توبیخ نشوم😊
🍃یکماه به همین شکل گذشت ، اما یکبار مربی مرا درجمع دید. و معذرت خواهی کرد و گفت از کی در این جمع هستی گفتم یکماه هست.بنده خدا مانده بود چکار کند. رفت بالای سکو و گفت هر کسی غیر از تکواندو آموزش از قبل دیده بیاد سمت راست بایستد خب معلوم شد ده پانزده نفری شرایط من را داشتند. و رضایتنامه مربی مبنی بر طی آموزش مقدماتی را گرفتیم و رفتیم تحویل کارگزینی دادیم که آموزش تکواندو را گذراندهایم. تا دست از سرمان بردارند. اما این مطلب طوری نشد که دیگران برایم کُری نخوانند و مرا به مبارزه دعوت نکنند و گاهی مشت به شکم ما نزنند.😁✋
🌸والعاقبه للمتقین
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸خوبان_عالم_دعا_بفرمایید
✍ نبی زاده
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
@FORSAT_HOZOR
.