بسم الله الرحمن الرحیم
«شام قدر»
من گنهکارم ولی تو ذات رحمت، ذات جود
عفو بنما کردهام را، ای خداوند وَدود!
در تمامِ طولِ عمرم، یک عمل شایسته نیست
دیدهی رحمت گشا بر آنچه عبدت کرده بود
راهِ من، راه هواها، راه پستی و نزول
راه تو، راه تکامل، راه اعجاز و صعود
بینیازی، از من و هر بندهای، مولای من!
نور را هرگز نباشد خواهشِ گرما و دود
من ولی بیتو خرابم، بیتو گندابی پلید
آب میگندد جدا گر افتد از جریانِ رود
نامِ من را خط مزن از جرگهی دلدادگان
بی نگاه تو مرا از زندگی باشد چه سود؟
شامِ قدر آمد، مرا قدری برای توبه نیست
تو خودت گفتی که توّابی به عبدِ بیوجود
یارب امشب دوستانم را اجابت کن به خیر
نامِ من را هم کسی شاید به بخشش برده بود
سجاد رستمعلی (تهمتن)