میخوام براتون داستان عجیبترین مشتری‌ای که تا حالا داشتمو تعریف کنم. معمولا آدما با من مستقیم برای عکاسی بوک میکنن، ولی یه بار یه آژانس مسافرتی برای یه زوج جوون از نیویورک بوکم کرد. زوج مربوطه اومدن و از شمایل پسره فهمیدم از این یهودی‌های تیرن. تازه سریال آن‌ارتودوکسو دیده بودم/ /پرسیدم از کجا میان گفت بروکلین که حدس زدم از همون فرقه‌ای باشن که تو سریاله نشون داده بود. حالا اینا چطورین؟ تو دل نیویورک، کاملا ایزوله و سنتی زندگی میکنن، حق استفاده از گوشی هوشمند و اینترنت رو ندارن، ازدواجاشون سنتیه و قبل عقد هم رو نمیبینن، و تا جای ممکن باید بچه بیارن/ /چون یهودیت فقط از خون منتقل میشه و میخوان کشته‌های هلوکاست رو جبران کنن. خلاصه باهاشون عکاسیو شروع کردم و بین لوکیشنا باهم صحبت کردیم. گفتن بیست سالشونه و اومدن ماه‌عسل. گفتم عروسیتون چطور بود؟ گفت تو کرونا گرفتیم خیلی خلوت بود، فقط درجه یکا، ۲۰۰ نفر. گفتم مگه چن تا خواهر/ /برادرید؟ گفت شوهرم ۱۳ تا، ما ۷ تا، ولی خواهر بزرگم ۶ تا بچه داره خودش. میدونستم احتمالا خیلی حساسن و اصلا بهشون ژستای بوسیدنی و… نمیدادم. کم‌کم ژستام محافظه‌کارانه‌تر شد و از بغل و غیره رسیدم به اینکه دست هم رو بگیرید راه برید. یه شات رو نیاز داشتم دوباره بگیرم/ گفتم میشه دوباره دست همو بگیرید راه برید؟ گفت میشه دست همو نگیریم؟ گفتم چرا؟گفت اخه اینجور نمیتونیم عکسا رو به پدر مادرمون نشون بدیم. 🤯من اینجور گفتم چرا؟ مرده گفت آدم بعضی کارا رو جلو جمع با زنش انجام نمیده. گفتم مثلا دست گرفتن؟ گفت آره دیگه مث ایران میمونه. گفتم مگه ماه عسل/ /نیستید؟ گفت چرا. گفتم والا ما تو ایران دست همسرمونو میگیریم، ولی اوکی مشکلی نیست. بردمشون میدون اصلی ونیز، اومدم عکس بگیرم گفت اگه میشه کلیسا تو پس‌زمینه عکسمون نباشه. گفتم برا ما این بنای تاریخیه، ولی اگه راحت نیستید اوکی. من مونده بودم با زوجی که به هم نمیشد دست بزنن/ /و تو شهر کوچیکی که صد کلیسا داره میخواستن کلیسا تو عکساشون نباشه. گفتم میخواید بریم گندولا (قایقای سنتی ونیز) سوار شیم. دختره برگشت آروم به پسره گفت آخه تو نمیتونی دست بزنی. فهمیدم اینام مال کفار و مسیحیون رو نجس میدونن و نباید بهش دست بزنن. قایقم مالید. گفتم میخواید بستنی/ /بخوریم؟ ونیز رنک یک بهترین بستنی‌فروشی جهانو داره، دختره گفت نه ما چیزی که کوشر نباشه نمیتونیم بخوریم. گفتم پس این چن روز چی خوردید؟ گفت با خودمون غذا اوردیم و از سوپرمارکت یهودی بستنی و نون کوشر خریدیم. گفتم ینی تا ایتالیا اومدید بیرون هیچی نخوردید؟ گفت فقط آب!/ /کوشر معادل همون حلال ماس، شاید براتون سوال باشه چه چیزی غذا رو کوشر میکنه، نوع ذبح یا طبخ خاصی؟ خیر، خاخام باید بالاسرش دعا بخونه و مال یهودیا باشه. دختره پیراهن زیر زانو یقه بسته آستین‌بلندی پوشیده بود و دقت کردم دیدم موهاش کلاه‌گیسه. بعدم فهمیدم اینجور لباسم بهش میگن کوشر/ /و دخترای یهودی بعد ازدواج برای دیده نشدن موهای خودشون باید یا روسری سر کنن یا کلاه‌گیس بذارن، و لباسای پوشیده کوشر بپوشن. از نکات دیگه‌ای که تو صحبت باهاشون نفهمیدم و از همون سریال آن‌ارتودکس و منابع دیگه فهمیدم اینه که اینا حتی سکسشون هم باید فقط به مقصد فرزندآوری باشه/ /بنابراین فقط در زمان تخمک‌گذاری، با لباس مخصوص، بعد از خوندن دعا برای باروری، از روی یک پارچه محافظ بینشون که در محل مربوطه سوراخ داره انجام میشه. در باقی اوقات زن و شوهر رو تخت جدا میخوابن و هیچوقت در حضور بقیه به هم دستشون نمیخوره، مثلا حتی لیوان از هم نمیگیرن،میذارن رو میز/ /همسر از روی میز لیوان رو برمیداره. تو محله بسته خودشون مدرسه دارن که بچه‌ها اونجا مدرسه میرن، موقع ثبت‌نام باید تعهد بدن که خونه اینترنت ندارن و فقط شبکه‌ها و برنامه‌های تاییدشده رو از تلوزیون تماشا میکنن. از اون موقع یهودی ملبس میبینم با چهار پا فرار میکنم. آس آخر رو یادم رفت. من همیشه برای نشون دادن ژست‌ها خودم رو جای پسر میذارم و همون ژست رو به دختر نشون میدم. چون میدونستم اینا حساسن قبل اینکه به دختره دست بزنم به شوهرش با خنده گفتم اشکالی نداره که به زنت دست بزنم؟ گفت فقط اگه لزبین نیستی. من: 🤯 پیکولا 🔻تلگرام و اینستاگرام حاضر جواب🔻 @Haazer_javab1 Eitaa: @haazer_javaab