معیارها و کمیت‌های مهم در ارزیابی میزان مشارکت - ۲ 3- ثالثا باید تفاوت و بعضا حتی تعارض میان «خطا در رای دادن (یا رای ندادن)»، با «گلایه‌مند و منتقد بودن»، «مخالف بودن»، و «معارض بودن» را دید و این طیف‌های متنوع را سهوا یا عمدا با دیگری خلط نکرد که این کار، رهزن منطق و درک درست است. با جرئت می‌توان گفت گلایه مند‌ترین و منتقد‌ترین افراد نسبت به سوء عملکرد برخی دستگاه‌ها، اتفاقا موافق‌ترین طیف‌ها در میان مردم نسبت به جمهوری اسلامی هستند که حاضرند جان خود را برای نظام و کشور فدا کنند و در عمل هم جان فشانی کرده‌اند. به عبارت دیگر، صرف انتقاد و گلایه و حتی اعتراض داشتن، مرز مشارکت و عدم مشارکت در انتخابات نیست. همچنان‌که هر منتقد یا معترضی، معارض و تحریم‌چی نیست. نکته مهم در این میان که یک علت عمده کاهش مشارکت می‌باشد، نارضایتی از شرایط دشوار اقتصادی و بر عکس از آب درآمدن وعده‌های دولت است. این واقعیت، یک علت عمده دلخوری و نارضایتی طبقات ضعیف جامعه و افول میزان مشارکت بوده است. اما منطقا از این دلخوری به حق (واحیانا تصمیم نادرست رای ندادن) هم نمی‌توان همراهی با «انگیزه مسموم» جبهه معارض انقلاب را اسنتتاج کرد. 4- بی‌انصاف‌ترین و غرض‌ورز‌ترین تحلیل‌گران در این میان، طیفی است که یک سر آن به جریان براندازی و تحریم در خارج از کشور می‌رسد و یک سر دیگر آن، در رقابت انتخاباتی حضور جدی -و بد اخلاقانه- داشت. طیف مدعی اصلاحات و اعتدال، با کارنامه خود در دولت، بیشترین ضربه را به امید و اعتماد مردم زد، و با ادبیات سیاه خود، به این دلسردی شدت بخشید. اما با این همه، پس از ناکامی سنگین در انتخابات، به جای اینکه ابطال دعاوی خود را بپذیرد، رندانه جا خالی داد و مدعی «آرای باطله و رای ندادگان» شد! اما با کدام وکالت؟ چند نفر از «رای ندادگان» یا آنها که رای شان به علل مختلف «رای صحیح» محسوب نشده، به خاتمی و دار و دسته‌اش، یا رئیس‌و اعضای حلقه انحرافی، و یا گروهک‌های ورشکسته وکالت داده‌اند که سخنگوی شان باشند و یا رفتار انتخاباتی شان را مصادره به مطلوب کنند؟! چند درصد؟ کجا و کی؟ اگر وکالت نداده اند، تحلیل‌های مغرضانه، کلاهبرداری رسمی است. مشخصا درباره خاتمی و اصلاح‌طلبان طلبکار، باید تاکید کرد که «رای دادگان و رای ندادگان»، فارغ از علت رفتار شان، یکصدا و همدل، از روی نعش «این طیف» عبور کردند. خاتمی و 16 حزب اصلاح‌طلب به همراه صد‌ها چهره سیاسی و نشریه و سایت و کانال، در این انتخابات از آقای همتی و «لیست جمهور» (برای شورای شهر) حمایت کردند، در حالی که قبل از آن، مردم را از آقای رئیسی می‌ترساندند و مدعی بودند باید مقابل مهندسی انتخابات ایستاد. آنها در مناظرات هم به هر بد اخلاقی ممکن دست یازیدند. اما نتیجه هفت هشت ماه دروغ گویی پر حجم و از پشت رسانه‌های ضد انقلاب چه بود؟ آقای رئیسی برابر ائتلاف خاتمی 18 میلیون رای آورد؛ اما رای آقای همتی به سه میلیون رای نرسید؛ 6 برابر! از زاویه نگاه دیگر، 95 درصد کل واجدان حق رای، و 72 درصد رای دهندگان، مطلقا به دعاوی دروغ خاتمی و اعوان و انصارش بی‌محلی کردند. در انتخابات شورای شهر تهران نیز، نفر اول لیست مورد حمایت خاتمی 32 هزار رای کسب کرد که یک فاجعه و سرشکستگی تمام عیار برای اوست. این در حالی بود که جماعت لاف‌زن، هشت سال مدعی بودند مردم، پشت قباله خاتمی و جبهه اصلاحات‌اند، و رای 4 درصدی روحانی با حمایت خاتمی به بالای 50 درصد رسیده است. آنها هشت سال لاف زدند و همزمان مردم را در بدیهیئت معیشت، گرفتار رنج و ناتوانی کردند؛ ضربه‌ای که آرزوی بر زمین مانده دشمنان خبیث بود. این جماعت اگر صداقت داشتند، باید قبل و بعد از انتخابات به خاطر کارنامه مدیریتی مصیبت‌بار خود، از مردم و نظام عذرخواهی کنند، نه اینکه با ادبیات کینه‌توزانه دشمن سخن بگویند. اتهام مشابهی متوجه دست‌اندرکاران حلقه انحرافی است که دولت دهم را گرفتار حاشیه کردند و به جای مقابله هوشمندانه با تحریم‌های دشمن، درگیری و تنش را به داخل کشاندند و عملا، جاده صف کن طیف ‌اشرافی غربگرا برای بازگشت به دولت در سال 92 شدند. حکایت افراطیون مدعی اصلاحات و «حلقه انحرافی» حکایت همان ضرب‌المثل است که «خود می‌کشند و خود تعزیه می‌دارند»! 🔻این یادداشت در روزنامه کیهان منتشر شده است🔻 @IMANI_mohammad