چند فراز از زندگی امام حسن علیه السلام - ۱ ♦️علاّ مه مجلسى رحمه اللّه در (جلاء العیون ) فرمود چون نامه معاویه به امام حسن علیه السّلام رسید و حضرت نامه معاویه و نامه هاى منافقان اصحاب خود را خواند و بر گریختن عبیداللّه و سستى لشکر او و نفاق لشکر خود مطّلع گردید باز براى اتمام حجّت بر ایشان فرمود: مى دانم که شما با من در مقام مکرید و لیکن حجّت خود را بر شما تمام مى کنم ، فردا در فلان موضع جمع شوید و نقض بیعت نکنید و از عقوبات الهى بترسید. 🔹پس ده روز در مقام آن موضع توقّف فرمود، زیاده از چهار هزار کس بر سر آن حضرت جمع نشدند، پس حضرت بر منبر برآمد فرمود که عجب دارم از گروهى که نه حیا دارند و نه دین ، واى بر شما! به خدا سوگند که معاویه وفا نخواهد کرد به آنچه ضامن شده است از براى شما در کشتن من ، مى خواستم براى شما دین حق را برپا دارم یارى من نکردید من عبادت خدا را تنها مى توانم کرد ولیکن به خدا سوگند که چون من امر رابه معاویه بگذارم شما در دولت بنى امیّه هرگز فرح و شادى نخواهید دید و انواع عذابها بر شما وارد خواهند ساخت و گویا مى بینم فرزندان شما را که بر در خانه هاى فرزندان ایشان ایستاده باشند آب و طعام طلبند و به ایشان ندهند، به خدا سوگند که اگر یاورى مى داشتم کار را به معاویه نمى گذاشتم ؛ زیرا که به خدا و رسول سوگند یاد مى کنم که خلافت بر بنى امیّه حرام است ، پس اُفّ باد بر شما اى بندگان دنیا! به زودى وَبال اعمال خود را خواهید یافت؛ ♦️چون حضرت از اصحاب خود ماءیوس گردید در جواب معاویه نوشت که من مى خواستم حق را زنده گردانم و باطل را بمیرانم و کتاب خدا و سنّت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم را جارى گردانم ، مردم با من موافقت نکردند اکنون با تو صلح مى کنم به شرطى چند که مى دانم به آن شرطها وفا نخواهى کرد، شاد مباش به این پادشاهى که براى تو میسّر شد به زودى پشیمان خواهى شد چنانچه دیگران که غصب خلافت کردند پشیمان شده اند و پشیمانى بر ایشان سودى نمى بخشد، پس پسر عمّ خود عبداللّه بن الحارث را فرستاد به نزد معاویه که عهدها و پیمانها از او بگیرد و نامه صلح را امضا کند. جلد اول منتهی الآمال، ثقه المحدثین حاج شیخ عباس قمی @IMANI_mohammad