💢 کیمیای کربلا و مغناطیس آزادگی -۲ 5- تا پیش از ماجرای کربلا، ترس از محاصره و تحریم و تهدید، آخر دنیا بود. نقطه بن‌بست، و آخر خطی که طاغوت‌ها و مستکبران با نمایش آن، صاحبان حق را وادار به تسلیم می‌کردند. اما آن روز در کربلا ورق برگشت. امام در آغاز محاصره به حرّ بن یزید ریاحی فرمود: «لَيْسَ شَأْنى شَأنُ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَاِحْياءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمَوْتُ في سَبيلِ الْعِزِّ اِلاّ حَياهًْ خالِدَهًْ وَلَيْسَتِ الْحَياهًْ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذى لاحَياهًْ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلى أَكْثَرِ مِنْ قَتْلى؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فيسَبيلِ الله ِ، وَلكِنَّكُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلى هَدْمِ مَجْدى وَمَحْوِ عِزّى وَشَرَفى. شأن و جايگاه من، جايگاه كسى كه از مرگ بترسد نيست. مرگ در راه عزّت و زنده کردن حقّ، چقدر پيش من آسان است. مرگ در راه عزّت، چيزى جز حيات جاودانه نيست و زندگى با ذلّت، جز مرگ و نيستى كه هيچ حياتى همراه ندارد، نيست. آيا مرا با مرگ می‌ترسانيد. آيا بيش از كشتن من می‌توانيد؟ آفرين به مرگ در راه خدا، ولى شما نمى‌توانيد شكوه مرا نابود كنيد و عزّت و شرافتم را از بين ببريد». روز عاشورا هم، از شهادت به مثابه پل پیروزی و رستگاری یاد کرد و به یاران خویش فرمود «صَبرًا بَنِي الكِرامِ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَهًْ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ والضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَهًْ والنَّعيمِ الدّائِمَةِ، فَأَيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلى قَصرٍ.. صبور باشید، ‌ای فرزندان کرامت که مرگ نيست مگر پلی که شما را از سختی و زیان به نعمت دائمی و وسعت بهشت عبور می‌دهد. كدام يك از شما ناخوش مى‌دارد كه از زندان به قصر درآيد؟». 6-این کلام برآمده از غیرت و مروّت، از حضرت اباعبدالله الحسین‌(ع) است که فرمود: «لايَحِلُّ لِعَينٍ مُؤمِنَهًْ تَرَى اللهَ يُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَيِّرَهُ. بر چشم هیچ مؤمنى روا نيست كه ببيند خدا نافرمانى مى‌شود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن كه آن وضع را تغيير دهد». با همین باور هم بود که در مسير عزیمت به كربلا نهیب زد: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اَللهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَهًْ وَ لاَ اَلْحَيَاهًْ مَعَ اَلظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً. آيا نمى‌بينيد كه به حق عمل نمى‌شود و از باطل نهى نمى‌شود؟ به‌راستى كه مؤمن بايد به [مرگ و ] ديدار خدا روى آورد. پس من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز رنج و ملال نمى‌بينم». 7- همان پروردگاری که اراده کرد حسین‌(ع) را کُشته ببیند، محبت او را مغناطیس جذب دل‌های مومنان قرار داد؛ چنان که پيامبر اعظم(ص) فرمود «إنّ لِقَتلِ الحُسينِ حَرارَهًْ في‌ قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ اَبَداً. برای شهادت حسین، حرارتی در دل‌های مؤمنان است که هرگز سرد نمی‌شود». انگار همین دیروز و تازه به تازه بوده - و نه 1384 سال قبل - که سرور آزادگان فرمود: «من کان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا». 💢ادامه دارد💢 @IMANI_mohammad