نگاهی به عملیات نظامی ظفار؛ ترجیح بازنمایی بر واقعیت عمان اوایل دهه 1350 گرفتار نزاعی جدی با شورشیان قبیله استان ظفار بود. شورشیان ظفار (معروف به جبهه رهایی‌بخش ظفار) جدایی‌طلبانی با تمایلاتی کمونیستی بودند. محمدرضا پهلوی در سال 1351 درخواست کمک از جانب سلطان قابوس را پذیرفت و نیروهای نظامی را جهت رهایی سلطان عمان از چنگالِ شورشیان به عمان اعزام داشت. شاه خود می‌گوید: «در عمان قوای ما با نهایت قدرت مداخله کردند تا دوستم، سلطان عمان، بتواند بر اوضاع مسلط گردد». اگرچه این عملیات موفقیت‌آمیز بود، هیچ‌گاه شمار قربانیان نظامیِ ایران اعلام نشد و آمارها متفاوت است. فضای ملتهب منطقه خاورمیانه پس از خروج انگلیس از منطقه، نگرانی‌های آمریکا و انگلیس و در نهایت علاقه شاه به حفظ ژاندارمیِ منطقه او را به سمتِ این بازنمایی سوق داد که ایران با کمترین تلفات شورش ظفار را از بین برده است. به این جهت شاه در روز 30 دی ۱۳۵۴ در پاسخ به سؤال یک خبرنگار اعلام کرد که فقط پنجاه ایرانی در عملیات ظفار کشته شده‌اند. نیروهای چریکی جبهه آزادی‌بخش در یک درگیری بزرگ در آذر 1353 تلفات سنگینی به واحدها ایرانی وارد کردند. شاه که وسعت و دامنه این جنگ را پیش‌بینی نکرده بود مجبور شد در دی‌ماه همان سال ده‌هزار سرباز دیگر به عمان بفرستد و به یازده‌هزارنفری که قبلا مشغول نبرد بودند افزود شد. در واقع ارتش شاه با وجود برخورداری از مدرن‌ترین تسلیحات نظامی، به‌جز یک‌رشته درگیری‌های محدود مرزی در غرب با دولت عراق، تجربه نبرد در یک جنگ وسیع واقعی را نداشت. نبرد ظفار میدان مناسبی برای کسب تجارب نظامی، اجرای عملی آموزش‌های نظری و اطلاع از قابلیت و توانایی تجهیزات پیشرفته ارتش ایران بود. این اولین نبرد خارجی ارتش مدرن ایران بود که ترکیبی از نیروهای مختلف در آن شرکت داشتند.   بنابراین برای شاه و ارتش مدرنِ آن، ظفار هم آزمون بود و هم تلاشی برای بقا؛ به این دلیل که اولین تجربه خارجی آنها بود و حتی می‌توان گفت که حفظ چهره ایران به‌عنوان ژاندارم منطقه به موفقیت در این آزمون بستگی داشت. چه‌بسا اگر آمار واقعی تلفات نظامیان ایران در ظفار اعلام می‌شد، جامعه ایران نسبت به ژاندارمی منطقه و فعالیت‌های شاه واکنش منفی نشان می‌داد. آنچه گفته شد مهم‌ترین علل پنهان ماندنِ تعداد کشته‌شدگان نظامی ایران در عملیات ظفار است. عدم شفافیت آمار، حقیقت و قضاوت در خصوص کشته‌شدگان را فَرار می‌سازد. اگر شاه قبلا از کشته شدنِ پنجاه نظامی ایران سخن می‌گفت، اما در مراسم آیین جاوید 21 اسفند سال 1354 ازهاری در مورد تلفات این سال گفت: «در سال جاری هشت افسر، 54 درجه‌دار و سرباز کشته و هفده افسر، 127 درجه‌دار و سرباز و چهار افزارمند جان باخته‌اند». با توجه به اینکه ایران در خلال سال‌های 1352 تا 1354 در نبرد مهم دیگری جز جنگ ظفار شرکت نکرده بود، بیشتر تلفات اعلام‌شده در مراسم آیین جاوید، می‌بایست حاصل این لشکرکشی باشد و این آمار به‌وضوح با تلفات اعلام‌شده از سوی شاه در تضاد است. حتی یکی از نخستین مبارزان ایرانی ظفار به‌عنوان شاهد عینی تنها تلفاتِ عملیات آزادسازی جاده سرخ در سال 1352 را بیش از سیصد کشته و زخمی می‌داند.   آرامستان خواجه ربیع مشهد نیز برخی از کشته‌شدگان را در خود جای داده است. تعدادی از کشته‌شدگان در عملیات ظفار از لشکر 77 بودند و مرکز این لشکر مشهد بود و بیست تن از آنها در باغ دوم آرامستان خواجه ربیع دفن شده‌اند، اما بیشتر افرادی که به خاک سپرده شده‌اند اهل مشهد نیستند. میان این کشته‌شدگان افرادی از سمنان، تبریز، همدان، قوچان و فاروج هستند. گاهی نیز زائرانی از تبریز به مشهد و بر سر قبر سربازانی می‌آیند که اصالتی تبریزی دارند و در این گوشه دفن شده‌اند. دفن اجساد آنان در دوره شاه مخفیانه انجام شد و آنان را شبانه تعدادی از ارتشی‌های شاه در جایی دورافتاده دفن کردند. حتی خانواده برخی کشته‌شدگان همه‌چیز را برای دفن کشته‌شدگان در محل زندگی خود آماده کرده بودند، اما مأموران ارتش از این امر جلوگیری کردند. عمده دلیلِ عدم شفافیت تلفات نظامی ایران در عملیات ظفار مأموریتِ ایران به‌عنوان ژاندارم منطقه و تلاش‌های شاه برای باقی ماندن در این نقش بود. بیانات شاه نیز با تأکید بر پنجاه کشته با گفته‌های ازهاری و برخی شاهدان عینی با تأکید بر حداقل سیصد نفر کشته تطابق ندارد. در مجموع تکیه شاه بر بازنمایی عملیات ظفار و نه بیانِ حقیقت آن منجر به فَرار شدنِ حقیقتِ ظفار شده است. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-8434/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%DB%8C%D8%AD-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA/?id=8434