"يا منوّر "النور" تقدیم به بانوى حريم عشق.... چه شد سفارش نبی؛ مگر جهان دگر شده؟ تلاش میوه ی دلش چگونه بی ثمر شده؟ ببار دیده، روز و شب که بعد رفتن پدر دعای رحمت خدا به شهر بی اثر شده امام اهل عالمی و کنج خانه مانده ای ! چو سیل، خشم و کینه ها به خانه حمله ور شده به گرد شمع روشنت، تمام عمر گشته جان کنون به رسم عاشقی، برای تو سپر شده ز رسم پر نفاقشان امیر دست بسته ای تمام شهر یکطرف، حریف یکنفر شده؟ تو را رها نمی کنم، اگر گسسته ام بدان کبوترت ز جورشان شکسته بال و پر شده بسوزد آشیانه ام؛ کجا به سوز دل رسد؟ دلی که وقت رفتنت، شکسته؛ شعله ور شده شکسته شد حریم تو؛ چراغ عمر من؛ ولی ز داغ غربتت علی، دلم شکسته تر شده ز نور عرش و کهکشان، شوم نشان بی نشان رسیده آن ملک؛ بیا، که موسم سفر شده حلال کن مرا اگر که یار نیمه ره شدم به چشم پرشکوه تو غمی نشسته، تر شده پسِ غبار این زمان، سوار صبح می رسد که انتظار سر رسد؛ شب غمم سحر شده