توی کتاب خاطرات فرح، قسمتی از خاطراتش در مورد جشنهای ۲۵۰۰ ساله نوشته:
میخواستن توی یکی از شهرهای ایران جشن رو بگیرن.
فرح به اصفهان میره تا ببینه اوضاع چطوریه؟ آیا این شهر مناسب جشن هست؟
توی یکی از بازارهای اصفهان پیاده عبور میکرده که یهو یه پسر نوجون بهش میگه:
(با لهجه اصفهونی بخونین😉)
روسریت رو سرت کن.
محافظ فرح برمیگرده با عتاب میگه میدونی ایشون کیه؟
پسر میگه: اره میدونم، زنه شاهه دیگه.
ولی بازم میگم: روسریت رو سرت کن.
🔰 بپیوندید 👇
https://eitaa.com/MESBAHCOMPUTER
ارتباط با ما:
@Mesbah09190716332