- آشفتگیهبایدببخشید -
قرار بود کار خرید سنگ قبر برای پدر مرحوم دوستم رو من انجام بدم . به یک سنگتراشی بزرگ رفتم . داشتم بیصدا بین سنگها میچرخیدم که یکی از پشت سر گفت :