💠
ماشینهای متفکر، ذهنهای فراموشکار: هزینه شناختی یادگیری با کمک هوش مصنوعی
✍️ تحلیل: سید رایان امیر | منتشرشده در ۷ ژوئیه ۲۰۲۵
▫️یک دهه پیش، اگر کسی میگفت ماشینها بهزودی مقاله مینویسند، کدها را رفع اشکال میکنند و پیچیدهترین مفاهیم را در عرض چند ثانیه توضیح میدهند، این سخن بیشتر به تخیلات علمی میمانست.
اما امروز، هوش مصنوعی تمام این کارها را انجام میدهد و حتی بیشتر. مدلهای زبانی بزرگ (LLMs) مانند ChatGPT، شیوهی مصرف، پردازش و بازتولید اطلاعات را دگرگون کردهاند. اما در حالی که جهان آرامآرام به واگذاری کارهای ذهنی به ماشینها عادت میکند، پرسشهای جدیتری در مورد پیامدهای شناختی این تغییر در حال شکلگیری است.
▫️هنوز با یک سناریوی آخرالزمانی روبهرو نیستیم، اما پژوهشهای فزایندهای نشان میدهند که اتکای فزاینده به ابزارهای هوش مصنوعی، بهویژه در فضای آکادمیک و فکری، ممکن است تبعاتی برای مغز انسان داشته باشد. مسأله این نیست که این ابزارها ذاتاً مضرند، بلکه موضوع بر سر این است که آنها
ساختار «زحمت فکری» یادگیری، تحلیل و بهخاطرسپاری را دگرگون میکنند. وقتی پاسخها، آماده و صیقلخورده ارائه میشوند، فرآیند ذهنیای که پیشتر صرف اتصال مفاهیم، بررسی احتمالات یا دستوپنجه نرمکردن با ابهام میشد، بهتدریج حذف میشود.
▫️یک مطالعهی اخیر در
آزمایشگاه رسانهای MIT این موضوع را بهخوبی نشان داده است. در این تحقیق، ۵۴ دانشجو موظف بودند مقالات کوتاهی در
سه حالت مختلف بنویسند:
با استفاده صرف از ذهن خود، با استفاده از اینترنت بدون AI، و با بهرهگیری آزادانه از ChatGPT. همزمان، امواج مغزی آنها با هدست EEG ثبت میشد. نتایج شگفتانگیز بود: گروهی که فقط از مغز خود یا جستوجوی ساده آنلاین استفاده کردند، فعالیت مغزی بیشتری در نواحی مرتبط با تمرکز، حافظه و خلاقیت نشان دادند. در مقابل، گروهی که از ChatGPT استفاده کردند، فعالیت عصبی کمتری داشتند و نگرانکنندهتر اینکه اغلب محتوای نوشتهشده را به یاد نمیآوردند.
▫️این یافتهها با یک الگوی عمیقتر همخوانی دارند. در کتاب «کمعمقها؛ اینترنت با مغز ما چه میکند؟» نیکلاس کار هشدار میدهد که فناوریهای تسهیلگر دسترسی به اطلاعات، میتوانند توانایی ما را برای «درگیر شدن عمیق» با همان اطلاعات، تضعیف کنند. فرضیهای که حالا در عصر اتوماسیون فکری، ابعاد تازهای یافته است.
▫️هوش مصنوعی بیتردید دسترسی به دانش را دموکراتیک کرده است. حالا دانشآموزی که با یک مسأله ریاضی سردرگم است یا مدیری که در حال نوشتن گزارش است، میتواند ظرف چند ثانیه به پاسخهایی روان، شفاف و مناسب دست یابد. اما این سهولت، ممکن است بهای سنگینی به نام «اصالت فکری» داشته باشد. همان مطالعهی MIT نشان داد که خروجیهای حاصل از LLMها در پاسخ به پرسشهای ذهنی یا مفهومی، به طیفی یکنواخت و سطحی از احساسات خوشایند و کلیشهای متمایل بودند، پاسخهایی که بیشتر بازتاب «میانگین آماری» میلیاردها متن انسانیاند تا خلاقیت فردی.
▫️و این «
همگنسازی شناختی»، نهتنها یک چالش ذهنی، بلکه یک مسئله فلسفی است. شوشانا زوباف در کتاب «عصر سرمایهداری نظارتی» هشدار میدهد که هرچه فناوری توانمندتر شود، نهفقط رفتار انسان را پیشبینی میکند، بلکه آن را شکل میدهد. اگر AI پاسخی «متوسط» ارائه دهد و کاربر آن پاسخ را بدون بازاندیشی بپذیرد، الگوی فکری خودش را به میانگین بازمیگرداند و همین میانگین، توسط ماشینها پیشبینی شده است.
▫️مهمترین تهدید، فقط نوشتار بیرمق یا ایدههای سطحی نیست؛ بلکه از بین رفتن «اصطکاک فکری» است، همان کشمکش درونی که یادگیری را معنادار میکند. در کتاب «یادگیری ماندگار» نویسندگان تأکید میکنند که یادگیری مؤثر زمانی رخ میدهد که فرد دچار
تقلا، بازیابی و تأمل شود. اما اگر دانشآموز از این مسیر عبور نکند و پاسخ را به ماشین بسپارد، مغز فرصت درگیرشدن با یادگیری را از دست میدهد.
▫️البته این بدان معنا نیست که هوش مصنوعی همیشه یک مسیر بنبست شناختی است. همان مطالعه نشان داد، آن دسته از شرکتکنندگان که ابتدا به تنهایی درباره موضوع فکر کرده و سپس از AI برای تکمیل ایده استفاده کرده بودند، فعالیت مغزی بالاتری داشتند. پس شاید نقطه تعادل مطلوب آنجاست که
ابتدا با مغز خود فکر کنیم، و سپس از AI برای ارتقای اندیشه کمک بگیریم.
🔗
پیوست تحلیلی
🌐
متاکاگ |
فراتر از شناخت