آدم غرب زده چگونه آدمی است؟ جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی تشریح می کند: "آدمِ غرب‌زده، هُرهُری‌مذهب است؛ به هیچ چیز اعتقاد ندارد، اما به هیچ چیز هم بی‌اعتقاد نیست. یک آدمِ التقاطی‌ست؛ نان‌به‌نرخ‌روزخور است. همه‌چیز برایش علی‌السویه است؛ فقط خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبودِ پل هیچ است. نه ایمانی دارد، نه مسلکی، نه مرامی، نه اعتقادی؛ نه به خدا، نه به بشریت. نه در بندِ تحول اجتماعی‌ست و نه در بندِ مذهب و لامذهبی؛ حتی لامذهب هم نیست، هُرهُری‌ست. گاهی به مسجد هم می‌رود، همان‌طور که به کلوپ می‌رود یا به سینما؛ اما همه‌جا فقط تماشاچی‌ست. درست مثل این‌که به تماشای بازی فوتبال رفته باشد؛ همیشه کنارِ گود است. هیچ‌وقت از خودش مایه نمی‌گذارد؛ حتی به اندازه‌ی نمِ اشکی در مرگِ دوستی، یا توجهی در زیارتگاهی، یا تفکری در ساعاتِ تنهایی. اصلاً به تنهایی عادت ندارد، از تنها ماندن می‌گریزد، و چون از خودش وحشت دارد، همیشه در همه‌جا هست. البته رأی هم می‌دهد، اگر رأیی باشد – و به‌خصوص اگر رأی دادن مد باشد – اما به کسی رأی می‌دهد که امیدِ جلبِ منفعتِ بیشتری از او می‌رود. هیچ‌وقت از او فریادی، اعتراضی، امّایی یا چون‌وچرایی نمی‌شنوی. سنگین و رنگین، با طمأنینه‌ای در کلام، همه‌چیز را توجیه می‌کند و خودش را خوش‌بین جا می‌زند."