صفحه 2⃣
فیلو با تعجب در رو باز کرد❗️آخه آقای ایمنی پشت در بود👷♂
آقای ایمنی گفت:
داشتم از اینجا عبور میکردم، دیدم توی این سرما پنجرههاتون بازه، خیلی تعجب کردم⁉️ گفتم در بزنم و بپرسم اینجا چه خبره🤔
🐘فیلو گفت:
موچی سردش بود و اجاق گاز رو روشن کرد تا خونه رو گرم کنه و حالا هم گرمش شده و رفته پنجره رو باز کرده🏞
آقای ایمنی فریاد زد: چی😲 مگه اجاق گاز بخاریه که با اون خونه رو گرم میکنید😡
اول این که گرم کردن خونه با شعلههای اجاق گاز کار اشتباهیه.
همون لحظه، فیلو با سرعت دوید و گاز رو خاموش کرد
بعد آقای ایمنی👷♂ ادامه داد:
شما نباید اونقدر خونه رو گرم کنید که مجبور بشید پنجرهها رو باز کنید❌هیچ میدونید اینطوری چقدر گاز هدر میره؟ شما میتونید لباس گرم بپوشید و یا جلو در و پنجرهها، پردههای کلفت بزنید تا گرمای خونه هدر نره✅
باید توی زمستون جلوی دریچه کولر را بپوشونید تا گرمای خونه هدر نره👌
🐘فیلو با سرعت رفت و مقداری لباس آورد و به موچی گفت:
🧣این لباسها رو بپوش. من میرم جلوی پنجرهها پرده بزنم🪑
⏰ساعتی بعد، پردههای پنجره زده شد. فیلو با یک تکه نایلون، جلوی دریچه کولر رو هم پوشوند.
آقای ایمنی گفت:
👷♂دوستان عزیزم یادتون باشه موقع خواب شعله بخاری رو کم کنید و از پتو و لحاف مناسب استفاده کنید😊
آقای ایمنی خداحافظی کرد و رفت.
حالا خونه گرم شده بود و موچی و فیلو هم به خواب ناز رفتن😴
💠پایان
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯