🌸ـــــــ🍂🌼꧁﷽꧂🌼🍂ــــــ🌸
امام خمینی (ره) و کودکان 6⃣2⃣
به او قول دادهام
علی اظهار علاقه کرده بود که با آقا به حسینیه برود، آقا هم به او گفتند: شب زود بخواب، صبح میآیم و تو را بیدار میکنم تا برویم. آقا طبق قولی که داده بودند صبح زود آمدند و گفتند: فاطی برو علی را صدا کن من تا نیم ساعت دیگر میخواهم بروم داخل حسینیه، علی را آماده کن تا با من بیاید.
گفتم: آقا، بد است، حالا او یک چیزی گفت. گفتند: نه، من به او قول دادهام که او را ببرم، تو برو صدایش کن که بیاید.
من رفتم و علی را بیدار کردم و لباسش را عوض کردم و گفتم برو حسینیه.
وقتی برگشت گفت: مامان رفتم حسینینه (نمیتوانست بگوید حسینیه). آنجا یک چیزهایی داده بودند به امام که تبرک بکنند، امام داده بودند به علی، که او دست بکشد. او هم میگفت: مردم به من چیز دادند، من هم آنها را مبارک کردم. بعد گفتم امام برای چه آمدند؟
گفت: خب امام آمدند که من نیفتم. به خاطر اینکه امام مواظب او بودند که از لای نردهها نیفتد، حس کرده بود که امام پشت سرش مواظب او هستند.
دوباره علی میگفت: من میخواهم بروم حسینیه و آقا میآمدند دنبال او و صدایش میکردند و میگفتند: علی بیا برویم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فاطمه طباطبایی.
🔰ادامه دارد...
#تربیت_فرزند
#امام_خمینی_و_کودکان
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
@MiveiyeDel_man
┄┅┅┅┄❅💗❅┄┅┅┅┄