─━━⊱⋆🍂✦❄️✦🍂⋆⊰━━─
صفحه2⃣
بعد از این که لاکپشتها از تخم بیرون اومدن، به سرعت به سمت دریا🌊 حرکت میکنن. همهی اینها برای سارا خیلی هیجانانگیز بود🤩
سارا و پدرش به آرامی پشت یک صخره قایم شدن و تنها یکی از چراغ قوههاشون رو روشن گذاشتن🔦
سارا همه جا رو به دنبال مادر لاکپشتها🐢گشت، اونو پیدا نکرد ولی تونست اولین بچهای رو که از تخم🥚 بیرون میاد رو ببینه. بچه لاکپشت خیلی کوچک بود☺️
بچه لاکپشت مثل همه بچهها خیلی ناشیانه حرکت میکرد و اصلاً منتظر بقیه خواهر و برادراش هم نشد😕
او خودش به تنهایی به سمت دریا حرکت کرد🌊
کم کم بیشتر بچهها از تخمها بیرون اومدن و همه به سمت آب🏝 حرکت کردن. سارا و پدرش قایم شده بودن و اصلاً حرفی نمیزدن🤫 و فقط حرکت بچه لاکپشتها رو که به سمت دریا میرفتن، تماشا می کردن👀
اما مدتی بعد اتفاق عجیبی افتاد که به نظر سارا خیلی وحشتناک بود😱
چند مرغ دریایی به سمت بچه لاکپشتها حمله کردن و شروع به خوردن اونها کردن😞
سارا این طرف و اون طرف رو نگاه کرد تا ببینه آیا پدر لاکپشتها میاد و اونها را از دست این پرندهها نجات میده⁉️ اما اون نیومد😢
سارا تمام این صحنه ها را با گریه تماشا😭 میکرد و وقتی اولین گروه از لاکپشتها صحیح و سالم به دریا رسیدن جیغ یواشی از سر خوشحالی زد😀
ادامه⬇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯