─━━⊱⋆🍂✦❄️✦🍂⋆⊰━━─
صفحه1⃣
یکی بود یکی نبود زیر گنبدکبود، یه باغی بود، باغ سرسبز و زیبا ، با درختان میوه ، چشمه قشنگ ، توی این باغ حیوانات زیادی زندگی میکردن مثل موش زبل، سنجاب کوچولو، خاله سوسکه و آقا مورچه
هر روز صبح که خورشید یواش یواش طلوع میکرد حیوانات باغ از لونه هاشون بیرون میومدن و دنبال کار خودشون میرفتن. بعضی ها به دنبال غذا میرفتن ، بعضی خونه خودشون رو درست میکردن و خلاصه هر کدوم مشغول کاری میشدن.
حیوانات باغ علاوه از اینکه باید غذای هر روزشون رو پیدا میکردن، برای فصل سرد زمستان هم غذا باید ذخیره میکردن.
بین حیوانات باغ ، اونی که از همه پرتلاش تر بود آقا مورچه بود. آقا مورچه زودتر از همه از خونه اش بیرون می اومد و دیرتر از همه دست از کار میکشید.
ادامه⬇️
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯