صفحه3⃣ با رفتن پلنگ🐯 همه حیوونا نفس راحتی کشیدن و از خونه‌هاشون بیرون اومدن🐾 همه اونا از اینکه به موقع متوجه اومدن پلنگ شده بودن و سالم مونده بودن شاد و خوشحال بودن😀 در همین موقع، گوزن بزرگی🦌 که تازه از راه رسیده بود نفس نفس زنان گفت: این زرافه🦒 بود که همه ما رو از اومدن پلنگ با خبر کرد. اگه اون پلنگ🐆 رو ندیده بود، هیچ کدوم از ما نمی‌تونستیم به موقع فرار کنیم و خودمونو به لونه‌هامون برسونیم😰 بله بچه‌ها، گوزن راست می‌گفت. بعد از کمی سکوت، همه حیوونا به همدیگه نگاه👀 کردن و سر تکون دادن و پیش زرافه رفتن🐾 گوزن بزرگ از طرف همه اون‌ها از زرافه تشکر کرد😇 زرافه مهربون سرشو به آرومی تکون داد و لبخندزنان گفت: خوشحالم که تونستم به شما دوستای عزیزم کمک کنم☺️ و بعدش هم مشغول خوردن برگای تازه و خوشمزه شد😋 ازون روز به بعد همه حیوونا از بودن زرافه توی جنگل خیلی خوشحال بودن😃 چون می‌دونستن تمام جنگل رو زیر نظر داره و از هر خطری خیلی زود، هم خودش باخبر میشه و هم بقیه حیوونا رو خبردار می‌کنه😊 حالا دیگه وقتی زرافه🦒 توی جنگل راه می‌رفت، روباها🦊 می‌گفتن نگاش کنین با این قد بلندش داره از همه چی مراقبت می‌کنه😉 خرسا🐻 می‌گفتن خوش به حالش که می‌تونه همه چیز رو ببینه😌 و سنجابا🐿 هم می‌گفتن وای چقد ما خوشبختیم که یه زرافه توی جنگل ما زندگی می‌کنه😍 بله گلای نازنینم حالا همه اونا با زرافه دوست بودن و از بودن کنار اون خوشحال و راضی بودن✅ قصه قشنگ امشب ما هم تموم شد و حالا دیگه وقت خوابه😴 چشای قشنگتونو ببیندین👀 و به جنگل مهربون زرافه برید و خوابای خوب ببینید🍃🌺 شبتون بخیر کوچولوهای قشنگ💤 💠پایان ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯