پدرش در افغانستان به شهادت رسیده بود. خودش آخرین بار که از سوریه به من زنگ زد، چون تقریبا ده روز شده بود که تماس نداشت، خیلی نگران شده بودیم. در جواب گفته بود: بادمجان بم آفت نداره، ان‌شاءالله هفته بعد برمی‌گردم و برای همه سوغاتی می‌آورم.😊 از آن تماس به بعد دیگه از ایشون بی خبر بودیم. یک ماه گذشت گفتیم شاید عملیات باشد و دسترسی به تلفن نداشته باشد. هر جا می‌رفتیم و پرس و جو می‌کردیم کسی جواب درستی به ما نمی‌داد. بعضی اوقات توی حیاط می‌نشستم روبروی درب و به راه نگاه می‌کردم که شاید همین الان بیاد و من زود درب را باز کنم. وقتی به خانه پدرم می‌رفتم، زود برمی‌گشتم تا وقتی سیدهادی میاد من خانه باشم.💔 تقریبا چهار ماه بی خبر بودیم و این خیلی انتظار سختی بود. با پیگیری‌های زیاد بالاخره در روز ولادت حضرت علی علیه السلام خبر شهادت سید را دادند و پیکرش هم هرگز برنگشت.😔 💢راوی: همسر شهید مدافع حرم فاطمیون «سید هادی حسینی»🌹 🕊 @Modafeaneharaam