🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀
#براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا*
#نویسنده_بیژن_کیا*
#قسمت_چهل_پنجم
هوا تاریک بود. یک بار قبل از طلوع آفتاب دستور عقب نشینی رسید.
خیلیها عصبی شدند
_آخه چرا؟
- ما که تا این جا پیشروی کردیم چرا برگردیم؟
:گفتم «دستور فرماندهی یه»
- خب...؟
_اونا صلاح کا رو بهتر میدونن
در بازگشت دیدم یک نفر سر به زیر و عصبی در حال قدم زدن مدام سر تکان می.داد .دست بر دست میکوبید و مدام میگفت دیدی؟ دیدی دست بالا شهید شد؟... دیدی دست بالا هم شهید شد. «دیدی؟
با گامهایی تند و عجولانه از من پیش افتاد. اما هنوز هم زیر لب میگفت ... دیدی دست بالا هم شهید شد؟... دیدی؟ دیدی دست بالا هم شهید شد...
به سمتش دویدم .دستش را گرفتم و گفتم چی شده؟ چی داری میگی؟ سرش پایین بود و نگاهم نمی.کرد دوباره پرسیدم: دست بالا طوری شده؟
با ناراحتی و بیقراری سر تکان داد و گفت «دیدی؟ ...دیدی دست بالا هم
شهید شد.
_ کجا شهید شد؟
سرش را بالا آورد با چشمان کدر و بیحالتش نگاهی به من انداخت و بعد به
جایی اشاره کرد و گفت :اون جا...
یکی دیگر از رزمنده ها که به ما رسید دست بر شانه ام گذاشت و :گفت
موجیه... فقط حواست باشه نره سمت عراقیا..
دستش را رها کردم. به راه افتاد دوباره دست بر هم کوفت با ناراحتی سر تکان داد و زیر لب تکرار کرد دیدی؟ ...دیدی دست بالا هم شهید شد.
دیدی؟
دلم شور افتاد اگه اتفاقی براش افتاده باشه چی؟
_دست بالا رو ندیدی؟
_نه
_از غلامعلی دست بالا خبری نداری؟
_ندیدمش.
_تو چی؟ نمیدونی دست بالا کجاس؟
_میگن اسیر شده؟
_کجا؟
_نمیدونم
_زخمی شده
_کجا؟
_قبل از سنگر بتونی عراقیا
_مطمئنی؟
_نه من که خودم ندیدم
من دیدم... آرپی چی کنارش زمین خورد...
_تو خودت دیدی؟
_مگه دست بالا رو نمیگی؟
دیدمش گلوله ی آر پی جی خورد کنارش سر و صورتش سوخت شهیدشد
_کی؟ چه وقتی بود؟
مطمئنی؟
ها... خودم دیدم راستی چرا عقب نشینی کردیم؟
_حتماً مصلحت بوده.
هوا داشت روشن میشد بعد از نماز صبح یادم افتاد به خاطراتی که از دست
بالا داشتم بغضم شکست.
_،حاجی منو واسه نماز شب بیدار میکنی؟
_أرملة
_حاجی باباته
سر به سرش می.گذاشتم. غلامعلی این جور وقتها میخندید و می گفت :معلومه که بابام حاجیه...
- حالا منو بیدار میکنی نماز شب بخونم؟ تو رو خدا حاجی....
به خودم گفتم: فکر کردی از کارای تو خبر ندارم؟ فکر کردی حواسم نیست و نمیدونم یواشکی بیدار میشی نماز شبت رو با سوز و اشک میخونی و بعد یه کم مونده به اذان صبح خودت رو میزنی به خواب؟
#ادامه_دارد
@Modafeaneharaam