✍صدرالاشراف نخست وزیر رضاشاه در خاطراتش آورده:
شاه برای این که مردم به بیحجابی عادت کنند دستور داد وزراء هر کدام جشن بگیرند و با خانمهای خود در جشن حاضر شوند.
روزی شاه در هیأت دولت گفت مجلسی فراهم کنید که من خودم هم با دخترهایم (بیحجاب) حاضر شوم.
🔹قرار شد شاه در جشن دیپلم دختران دانشآموز حاضر شود و گفت وزراء و معاونین و مدیرها با خانمهای خود بیحجاب حاضر شوند.
این امر برای من مشکل زیادی داشت زیرا خانم من اصلا حاضر نمیشد بیحجاب شود.
به من گفت طلاقم بده و معافم بدار. به شاه پیغام دادم که خانمم مریض است و نمیتواند حرکت کند.
🔸جواب داد که شما حاضر شوید ولی عذرتان را به بقیه وزرا بگویید.
این گذشت ولی چند روز بعد شاه گفت: نوبت جشن (بعدی) در وزارت عدلیه چه وقت خواهد بود؟
بهناچار مجلسی در کلوب ایران فراهم کردم اما در خانه من عزا بود. شب وقتی عده زیاد از مهمانها (به کلوپ) آمدند، خانم من با کراهت با دخترهایم (در کلوپ) حاضر شدند.
🔹بعد از برگشتن خانمم مریض شد و دیگر از آن خانه بیرون نیامد تا یک سال بعد که جنازه او بیرون رفت!
📚منبع: خاطرات صدرالاشرف
@Modafeaneharaam