🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀
#ساعت۱۶بهوقتحلب
🌹روایتهایی از اسناد جنگهای نامتقارن سردار شهید
#حسین_همدانی
قسمت 5⃣2⃣
✨ این حرفها گفتنی نیست.
راوی: حمید حسام
دی ماه ۱۳۶۶
خاطره من به زمستان ۱۳۶۶ عملیات بیت المقدس ۲، منطقه عملیاتی ماووت در شمال غرب کشور عراق، برمیگردد. آن زمان حاج حسین، معاون عملیاتی قرارگاه قدس سپاه و معاون عزیز جعفری بود. من هم دیده بان واحد ادوات لشکر ۳۲ انصارالحسین بودم. آقای علی شادمانی هم فرمانده لشکر بود.
عملیات بیت المقدس ۲ با موفقیت به پایان رسید و هدف اصلی عملیات، یعنی تصرف جاده ماووت به استان سلیمانیه عراق، کاملاً محقق شد. ضمناً، قرار بود همان شب لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلى الله عليه وسلم از سر پلی که ما به دست آورده بودیم عملیات را ادامه دهد. عملیات با موفقیت به پایان رسید و بیشتر مسئولان لشکر ۳۲ به همدان برگشتند. رسم شده بود بعد از هر عملیات بیشتر مسئولان به شهرهای خودشان میرفتند. مثل زمان بمباران شهرها که بلافاصله پس از بمباران مردم به کوچه
و خیابان می آمدند و به محل بمباران شده میرفتند. تقریباً همهی افراد رده بالای لشکر، مانند فرمانده لشکر و جانشین او و فرماندهان گردانها به همدان برگشته بودند. من، که در گردان ادوات و تقریباً رده سوم فرماندهی واحد ادوات بودم مسئولیت دیده بانی را به عهده داشتم. برای همین در منطقه ماندم. صبح از دیدگاه منطقه را نگاه میکردم که دیدم عراق پاتک کرد و همان ارتفاعاتی را که حاصل آن عملیات بزرگ بود به تصرف درآورد. در همان حین دیدم جیپی به سرعت به طرف محلی که عراقی ها پاتک کردند حرکت می کند. پیش خودم گفتم که حتماً یا میرود اسیر شود یا اصلا نمیداند چه اتفاقی افتاده است. من هم که نمیتوانستم با آنها ارتباط برقرار کنم و خبر بدهم. در همین فکرها بودم که دیدم عراقیها به طرف جیپ تیراندازی می کنند. چند تیر به لاستیک جیپ اصابت کرد. دو سرنشین جیپ تازه فهمیدند چه خبر شده است. سریع برگشتند به طرف شهر ماووت.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@Modafeaneharaam