❤️🍃
در یکی از یادوارههای شهدا خانوادههای شهدای مدافع حرم معرفی و از آنها تجلیل و تقدیر میشد🍃. بعد از این که مادرم به عنوان مادر شهید💔 تجلیل شد🍃، یکی از مادران شهدا آمد سمت ما🙂. پرسید: شما چه نسبتی با شهید جوانمرد داری؟☺️
گفتم: من خواهرش هستم.
گفت: ایشان مادر شهید هستند؟☺️
گفتم: بله.🍃
گفت: مطلبی را میگویم ولی☝️ جایی درز نکند🙂. در یک مراسم دیگر شبیه این مراسم همینطور که من شما را پیدا کردم مادر شهید مرا پیدا کرد و گفت☝️: چند وقت پیش در کار پسرم گره افتاده بود😞. خیلی تلاش میکرد به سوریه اعزام شود ولی به هر دری میزد، نمیشد😒. چند وقتی به همین منوال گذشت. بعد از مدتی کارش درست شد. وقتی داشت اعزام میشد، به من گفت: مادر اگر رفتم و برگشتم، که هیچ😞؛ شهادت قسمتم نبوده😔. ولی اگر شهید شدم☺️، خوابی را دیدهام که میخواهم برای دو نفر تعریف کنی. وقتی به کارم گره افتاده بود و باز نمیشد☺️، در عالم رؤیا امام زمان(عج) را دیدم❤️. به ایشان گفتم: هر شب جمعه نامه اعمال ما به دست شما میرسد😔. خواستهای دارم و آن این که بتوانم برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها به سوریه بروم😔 و در آنجا شهید شوم💔. نامه اعمال مرا این گونه امضا بفرمایید.🕊
امام در جواب بنده فرمودند☝️: من دو نائب دارم یکی داود جوانمرد و دیگری مهدی نوروزی❤️. اگر این دو نامه شما را امضا کنند، مثل این است که من امضا کردهام☝️. حالا که فرزندم شهید شده💔 و در این جا شما را دیدم، از فرصت استفاده کردم تا به شما بگویم فرزندتان تذکرهی شهادت پسر مرا امضا کرده است💔😭.
راوے:خواهرشهید
#داوودجوانمرد
#ایامشهادتــــ🕊