دلنوشته خواهر شهید
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال ها می شود و از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند، خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
من کجا شام کجا، زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
دلنوشته_خواهر_شهید
بابی انت و امی که خجالت دارد
همه ایل و تبارم به فدایت زینب
ناز دانه برادر که به راهت دادم
همه ی زندگی من به فدایت زینب
همچو عباس دلیرت دیده تقدیم نمود
همه دار و ندارم به فدایت زینب
یا جبل الصبر مددی...
برادرم محمد جان...
کاش مادرمان کنار پونه ها ونعناهایش کمی از لبخندهای روزگار کودکیمان را خشک میکرد...
برای این روزهای دلتنگی ام برای صورت ماه تو...
خواهر بی قرارت....
امان از دل زینب.....
@modafeaneharam