برنامه تلویزیونی سال پیش ماه رمضون خانواده یکی از شهدا به برنامه تلویزیونی دعوت شده بودند و به خاطر برخی مسائل مجبور بودند که واقعیات را ذکر نکنند..من و آقا صادق باهم به تماشا نشسته بودیم صادق از مجبور کردن خانواده جهت کتمان حقیقت ناراحت شد و من تحمل دیدن ناراحتیش را نداشتم..رفتم اتاق صادق و با خودم این روز ها را مرور میکردم که به یکباره وارد اتاق شد و با ذوق خاصی گفت: خانومم یادتون باشه اگه رفتین همچنین مصاحبه ای لطفا بدون در نظر گرفتن منفعت طلبی بعضی افراد واقعیات را بیان کنید… من در جواب که ناراحت شده بودم گفتم:برو تو هم صادق زبون روزه ای عجب حوصله ای داریا گفت:نه بهم قول بده...🍃 @modafeaneharaam